علامه حاج ملا اسماعیل فدایی از طرف مادری ،با احسان ، پنج نسل فاصله دارد،ایشان فقیه وفاضل مجتهد و در عین حال شاعری آگاه به زمان خود بوده است،اخیرا به کوشش فراوان آقای دکتر فدایی ،استاد دانشگاه تهران،تعدای از آثار ایشان در حال تصحیح و چاپ است که نخستین آن دیوان اشعار می باشد.اگر چه پیشتر نیز ، یکی از آثار ایشان،به زبان عربی، در مورد حضرت عبدالعظیم حسنی، توسط آستان مقدس حضرت شاه عبدالعظیم،راسا،تصحیح و منتشر شده است.با توجه به متن محققانه مقدمه آن کتاب وزین،حیف بود که جویبار ما ، بدون آن باشد.از شما دعوت می کنیم متن زیر را مطالعه بفرمایید.
متن کامل مقدمه ارزشمند کتاب دیوان فدایی، به قلم محقق ارجمند آقای دکتر غلامرضا فدایی عراقی
توجه به شرح حال بزرگان و اخذ سرمشق از آنان یکی از بزرگترین رسالتهای انسان در زندگی است. انسان در زندگی همواره میخواهد بداند، و بداند که چه بکند تا بتواند از دانستههای خود استفاده لازم را بنماید. یکی از راههای دانستن و شاید مهمترین آنها بهرهگیری از ارشادات معلمان به صورت نظری و به ویژه به لحاظ عملی است. معلم و یا به تعبیر عامیانهتر و شاید عارفانهتر الگو و اسوه از مواردی است که انسان همواره به دنبال آن است. همانطور که در مسائل نظری تا وقتی انسان به ذکر مثال نمیپردازد مسئله روشن نمیشود و یا درست جانمیافتد. در مسائل عملی هم تا زمانی که الگو و یا اسوه معرفی نمیشود مسئله به خوبی درک نمیگردد. همچنانکه مثال در مباحث نظری کار را آسان و فهم را ساده میکند و یا به آن سرعت میبخشد، در مسائل عملی هم وقتی نمونهها از شخصیتهای برجسته معرفی میشود آدم تازه میفهمد که هم کار شدنی است و هم دیگرانی از جنس ما و مهمتر اینکه مقارن با زمان ما چنین کارهای بزرگی را انجام دادهاند. ذکر فضائل بزرگان اگر برای همه خواندنی و شنیدنی است، برای کسانی که به نوعی وابستگی به این افراد دارند علاوه بر شنیدنی و خواندنی بودن ایجاد وظیفه و مسئولیت میکند. از این گذشته به تقویت پایههای قومی و خانوادگی و تحکیم روابط میانجامد.
یکی از این افراد بر جستة علمی عملی که هم فاصله زمانی او با ما زیاد نیست و هم بسیار غریب و ناشناخته مانده است و هم فرزندانش با همه کثرت و یا احیاناً شهرت در حقش جفا کردهاند مرحوم حاج ملا اسماعیل فدایی کزازی استانی برجی است. در این مقدمه به شرح حال مختصری از زندگی وی میپردازم.
او مردی است که حدوداً در سال 1184 هجری قمری در منطقه کزاز استان مرکزی (اراک) دیده به جهان گشوده و در سال 1262 هجری قمری بدرود حیات گفته است. وی عالمی آگاه و مجتهدی بزرگ در زمان خود بوده است و علاوه بر حدود بیست جلد اثر در حوزههای فقه، رجال، کلام و حدیث، دارای دیوان مفصلی از اشعار نغز و دلپذیر است که در نوع جالبتوجه است. اسامی کتابهای او به این شرح است:
1- ینابیع البراهین فی تحقیق الحق الیقین؛
2- الاشعة البدریه فی شرح الجعفریه؛
3- الفیوضات القدسیة فی شرح الرسالة المجلسیه؛
4- قرة العین الناظره فی شرح کتاب التبصرة از علامه مطهر حلی؛
5- معیار التمییزدر شرح وجیز از علامه ملا محمدباقر مجلسی در رجال؛
6- صحیفة الشعر در نظم و نثر؛
7- جنات النعیم در مدح حضرت عبدالعظیم؛
8- کفایة الطالب در شرح مختصر منتهی السؤال و العمل، در فقه؛
9- القساطیس المستقسطة فی القوانین المستنبطة، در علم اصول؛
10- شرح النظام، در تاریخ زندگی حضرت رسول؛
11- مراحل التحقیق فی استواء الطریق؛
12-عوامیة الامامیة؛
13-اناثیة العوامیة؛
14-کشف الاسرار، در رموز اشعار؛
15-عقد اللئالی، در اصول و اعتقادات؛
16-منظومة الشک و السهو و الخلل و الجبران؛
17- السئوال و الجواب؛
18- رسالة المجلسیه؛
19- رسالة الغبن؛
از جمله اساتیدی که وی خود از ایشان نام برده عبارتند از: سید محمد فرزند سید علی اکبر، میرسید علی فرزند محمدعلی طباطبائی، میرزا ابوالقاسم فرزند حسن، شیخ موسی فرزند شیخ جعفر نجفی، و ملا رضا استرابادی؛ اما از شاگردان او اطلاعی در دست نیست.
دیوان اشعار
اشعار او شامل غزل، قصیده، مثنوی، ترکیب بند، ترجیع بند، رباعی و مراثی و نوحهها است. علیرغم این وسعت آثار آنچه دربارة او شگفتآور به نظر میرسد گمنامی اوست. با آنکه او در زمان خود فردی بر جسته بوده و آثارش دلالت بر اهمیت جایگاه وی از لحاظ علمی دارد و مرحوم آقابزرگ تهرانی در مجلدات گوناگون الذریعه بسیاری از این آثار را ذکر کرده، ولی در اغلب شرح حالهای شاعران، نامی از او برده نشده است.
ویژگی اشعار او:
بررسی ویژگیهای اشعار مرحوم حاج ملا اسماعیل فدائی کار آسانی نیست. باید افراد خوش ذوق و ادیب در بارة آن تتبع و غور کنند. اینجانب از آنجا که قریب بیش از چهار سال است بر حسب وظیفه شرعی و عِرق نَسَبی مشغول تصحیح ابیات و غزلیات او هستم تنها به خاطر شناساندن این شاعر خوشقریحه، عالم و مجتهد، اشاراتی بسیار کوتاه و مختصر به بخشی از ابیات او مینمایم. باشد تا با همت فرهیختگان کشور و شاید از جمله علاقمندان از اولاد او قدمهای شایستهای در جهت معرفی او بر داشته شود. اینک بررسی اشعار او را در دو بخش مطرح میکنم. بخش اول مربوط به مشخصات ظاهری، ادبی و هنری است و بخش دوم به ویژگیهای محتوائی و فکری آن اختصاص مییابد. در قسمت اول ویژگیهایی که من در خصوص اشعار او به اختصار ذکر نمودهام عبارتند از:
1- کثرت ابیات
در حالی که بسیاری از شعرای معروف اشعارشان محدود است و و به ندرت از مرز دههزار میگذرد، نامبرده به تنهایی بیش از پانزدههزار بیت شعر در سبکهای مختلف دارد.
2- بحرهای مختلف در اشعار او
بحر در اصطلاح عروض نوع و جنس وزن شعر است همانگونه که درموسیقی دستگاه است. تا کنون در شعر فارسی 19 بحر اصلی و تعدادی بحر فرعی تعریف کردهاند (انوشه، 1367، 228). در یاد نامه معانی (261) آمده است:
بحور نوزده بیش نیستند و آنها بر دو قسماند متحدالاجزاء و مختلفلاجزاء. متحدالاجزاء آن است که ترکیب اجزای آن از یک جزو باشد و آن هفت است:
رمل و کامل و وافر، متقارب آنگه
متدارک، هزج و هفتم آن بحر رجز
اما مختلفه الاجزاء آن است که ترکیب اجزای آن در دو جزء مختلف باشد و آن دوازده است:
طویل و مدید و بسیط و قریب
سریع و مضارع و دیگر غریب
مشاکل و مجتث، پس آنگه خفیف
دگر منسرح، مقتضب ای ظریف
مثلا گویند سعدی در بوستان خود در قالب مثنوی و در بحر متقارب فعولن فعولن فعولن فعول همانند وزن شاهنامه فردوسی سروده است (سعدی، 1368).
مرحوم آیتالله حاج ملا اسماعیل شاعر توانائی است که اگر در همه بحور شعر نسروده باشد به نظر میرسد در اکثر آنها شعر دارد، که قابل بررسی و تحقیق است. به عنوان نمونه: با وزن «فعولُ فعلن فعولُ فعلن فعولُ فعلن فعولُ فعلن»:
خوشا به حالی که از وصالی رسد به شادی پس از ملالی
خوش ایندم ار جان کند به قربان ز بعد هجران به ماه و سالی
با وزن: «مفعولُ فاعلاتن مفعولُ فاعلاتن»
رفتیم از درت دور، اما به ناله و آه
گشتیم بیتو مهجور اما به آه و زاری
با وزن: «مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل»
صراط المستقیم است عشق جانان
بس است ای مفتیان راه ضلاله
پس از الف و دویست و پنجه و هفت
کنم یاری طلب الف دو ساله
با وزن: مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن
هرکس گرفته کوره رهی راه میرود
تا ما گرفتهایم ره شاهجادهای
ز راه یزد کرده سفر زائران طوس
یا گشته دل به راه تو دارالعبادهای
با وزن: مفعول مفاعلن مفاعیل:
کی وصف تو گنجدم به نامه
بنویسم اگر که تا قیامه
هرکار کنی به وقت می¬کن
جوئی تو اگر ره سلامه
با وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن:
هجرت ای سرو روان ما را ز پا انداخته
چند دارد تاب هجرِ سرو رعنا فاخته
با وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن:
جمالت کرده دل را سست و محو و مست البته
که رویت هرکه دیده داده دل از دست البته
فدائی همت عالی فرو نارد هوس را سر
که این کاری است ای دل کار طبع پست البته
با وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن:
گفت علم عالمی باشد ز چه
گفتم از فهم الف ب تا به ی
گفت هرکس فهمد این را؟ گفتمش
لیک با چون و چرا و چه و به
چند میجوئی شکر از نیشکر
شین و کاف و ر بود در لام وب
از سخن جوئی اگر شهد شکر
از فدائی جوی میجوئی ز که
با وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن:
هجرت مرا یک در میان همچون تب غب آمده
هم نامه وصلت بجان چون نسخه تب آمده
3- قالبهای شعری فدایی
وی در اکثر غالبهای سنتی شعر از جمله مثنوی، قصیده، غزل، ترجیعبند و ترکیببند طبعآزمایی نموده است. مثنویات او بیشتر در مناجات، مدح و مراثی اهل بیت علیهم السلام است، که در بخش بررسی محتوائی اشعار او با تفصیل بیشتری در این باره سخن خواهیم گفت. علاوه برآن نوحهها نیز فصل مشبعی در سرودههای فدایی را به خود اختصاص داده است.
4- حوادث تاریخی در اشعار او
فدایی در در شعر خود از حوادث تاریخی و داستانهای قرآن فراوان یاد کرده و به صراحت یا تلمیح به آنها پرداخته است. به عنوان نمونه:
توام و یکبار مردن بر دو سن
قدرتش بین در عزیز و در عُزَیر
قاتل و مقتول را نار است جای
از زئیر اندیش در قتل زبیر
هست تل امتحان این خاکدان
بگذر از تل چون یزید بن نمیر
شد عمر پیش امیر المومنین
آنکه بد پیش از عمر چندی عمیر
گر فدائی در محبت راسخی
نه نصیری باش و نه کم از نصیر
یا
بر زمین افتد بریزد اشک با تطویل را
بگذرد یوسف به ره گر مرقد راحیل را
تا بکی صد حیله میآری بیتحلیل مار
حیله کن بهر مآلی هم دمی تحلیل را
انبیا را آمدی جبریل با شرع و کتاب
کی توانی خواب بینی سایه جبریل را
یا
پس تو هم ای فیل، صاحب کعبه را شرمی بدار
شرم میآید گر از این خانه صاحب فیل را
کن بخود رحمی که چون طیر ابابیلت رسد
میدهد از فیل و صاحب هر دو جا سجیل را
در شعر باب علم، امام المتقین: اشاره به حدیث منزلت، آیه الیوم اکمت لکم دینکم، به غزوه خیبر، به لیلةالمبیت، به حدیث نبوی کنت نبیا و الادم بین الماء و الطین و اشاره به سه جنگ صفین، جمل و نهروان دارد.
5- صنایع ادبی در شعر او
صنایع ادبی فنونی است که شعرا با استفاده از آن میتوانند به اشعار خود زیبائی و لطافت ظاهری و معنوی بخشند. یکی از آنها بدیع لفظی است که شامل جناس، تکرار، تفنن، و بدیع معنوی شامل تشبیه، تناسب و ایهام است (شمیسا، 1368). و به قول شمیسا ( 1368، به نقل از قابوسنامه در آئین رسم شاعری):
اگر شاعر باشی به وزن و قافیه تهی قناعت مکن. بیصناعتی و ترتیبی شعر مگوی که شعر راست ناخوش بود؛ ملحی باید که بود اندر آن شعر، با صناعتی به رسم شعرا، چون متضاد و موازنه و سجع و مانند آن. علم عروض نیک بدان و علم شاعری و القاب و نقد شعر بیاموز.
استعارات و تشبیهات از دیگر صنایع ادبی است که به شعر ملاحت و انسجام میبخشد. از نمونههای کاربرد این صنعت در شعر فدایی:
شدم آواره و سنگ غمت بشکست بالم را
در این دام بلا من از کجا جویم نشانت را
ز پیشم بال بگشودی و من در دشت هجرانت
به هر خس نالم و گیرم سراغ آشیانت را
دیگر آرایهها نیز در اشعار او به قدری زیاد است که باید تقریبا آنها را در همه ابیات او دید. آرایه تکرار کلمات و یا استفاده از کلمات متضاد در همه اشعار به خوبی مشهود است. به کاربردن بجای صنعت تضاد در دو بیت زیر به خوبی مشاهده میشود و توانائی شاعر را در بکار گیری مفاهیم برای بیان مقصود خویش که همانا محال بودن امری( انتظار وفا از دنیا داشتن) است را به خوبی نشان میدهد:
وفا و الفت از زال جهان جستن بود جستن
عسل از حنظل و شهد از سم و خور زابر و نور از ظل
امید بخشش از بخشندهای دارم که میبخشد
گهر از آب و لعل از خاک و شهد از نخل و گُل از گِل
- صنعت ارسالالمثل در اشعاراو
داستانزد یا ضربالمثل نیز در اشعار فدایی بسیار زیاد است، به نحوی که کمتر شعری از او را میتوان یافت که اشاره و اشارات ادبی از این نوع در آن نباشد. در این جا فقط نمونه کوچکی از آنها بر حسب انتخاب نگارنده آورده میشود.
مثل:
هستم اگر کم از کاه دشمن زیاده از کوه
شادم که پیش تو دوست کوهی است کمتر از کاه
دل گشته بیت الحزن آمد مگر شب هجر
یا آنکه ماه کنعان امشب فتاده در چاه
یا:
چو بوم غمزده ضربالمثل شوم ترسم
به کام دل کنم ار بیتو دوست گریه و زاری
نهاده بر طبق کف زر حیات فدائی
به عذر پیش جمال نگار سیم عذاری
6- راز و رمز در اشعار فدایی
رمز و راز در اشعار او فراوان است تا آنجا که خود به آن اذعان دارد و از این روست که کتابی تحت عنوان کشفالاسرار فی رموز الاشعار دارد، که متأسفانه من هرچه تلاش کردم که از آن اثری بیابم موفق نشدم. امید است دوستان و آشنایانی که با اولاد او مرتبط بودهاند اگر خبری از این کتاب دارند آن را در اختیار قراردهند تا پس از عکس¬برداری آن را مجدداً به خود آنها تحویل دهم. از نمونههای اشعار پر راز و رمز وی که بعضا در روش تعمیه و معما، و حساب جمل و ماده تاریخ پرداخته شده میتوان به نمونههای زیر اشاره کرد:
کارم نشد به کام که کارم به کام شد
عیشم نشد مدام که عیشم مدام شد
همت بلند بود ز مطلب گرفت اوج
مطلب نشد تمام که مطلب تمام شد
ساقی دلم شکست ولیکن درست شد
جامم نکرد پر که پر از نشئه جام شد
و یا به جای اینکه از کلمه استفاده کند برای رعایت قافیه و وزن شعر آن را به حروفش کاسته است مثل:
ل و ب و ش و ک و ر در شعر:
از چه میجوئی شکر در نیشکر
شین و کاف و ر بود در لام و ب
و یا:
محبت مؤمن بیمیم بخشد همزه فتحش حق
عدویت مشرک و سازد همیشه دور از او شین را
یعنی خدا به مؤمن امن میبخشد و به مشرک مرگ؛ چون وقتی از مؤمن میم حذف و همزه فتحه داده شود میشود امن و وقتی ش را از مشرک حذف کنی مرک باقی میماند.
و یا:
آن خط مستقیم کند راست کاف و جیم
آن مرکز است دایر او گشته حا و قاف
7- عشق و شوریدگی در اشعار او
اگر کسی با زندگی و روحیات شاعر ما که خود فقیهی جامعالشرائط و عارفی وارسته و از دنیا گذشته آشنا نباشد و فقط از طریق پارهای از اشعار وی به ویژه غزلهای مملوّ از غلو و مبالغة او بخواهد در بارهاش قضاوت کند ممکن است او را فردی عاشقپیشه که دست از همه چیز شسته و در پی معشوق ظاهری میگردد و یا همچون بعضی صوفیمسلکان به ولنگاری و بیتوجهی به همه آداب و رسوم مبتلا شده متهم کند، در حالیکه چنین نیست؛ او در عین حالی که از عالیترین مضامین و زیباترین استعارات و تشبیهات را برای بیان راز و سوز درونی خود و ارادتش نسبت به معشوق و یا معشوقانش استفاده میکند خود، آدمی مقید و معتقد بلکه مجتهد و الگو در جامعه و زمان خود است. بیان من از وصف اشعار و تلمیحات و تشبیهات شعر او قاصر است. اهل فن خود بهتر قضاوت خواهند کرد و نکتهها را درخواهند یافت. از نمونههای شعر عاشقانه فدایی به این ابیات بسنده میکنم:
ساقی بیار جام که کارم ز کار رفت
یاد از بهشت و حور و می خوشگوار رفت
عمری کمین نمودم و غافل شدم دمی
تیرم خطا نمود و شکار از کنار رفت
یا:
بیا که درد فراقت مرا به دل بار است
هزار بار که باری هزار خروار است
خبر کنید زلیخاوشان سرخوش را
که یوسف عجمی در میان بازار است
عزیز مصر کند از خریدش ار اهمال
که زال مصر به کف رشته و خریدار است
به شهر عشق بیا کن علاج بیدردی که گر کم است دوا لیک درد بسیار است
اگر عزیز کند ور کند فدائی خوار
رضا به کرده یارم دهم که مختار است
یا
جمالت جلوه در دل کرد چون بدر
شبم شد از خیالت لیلةالقدر
باذن ربهم من کل امرِ
سلام هی حتی مطلع الفجر
ندارند عاشقان پروائی از جان
فدائی عاشقان را خون بود قدر
8 - تخلص او
تخلص او فدائی است و در همة اشعارش مثنویات، قصائد و غزلیات و مانند آن، همین تخلص را آورده است. البته در کتاب عقداللئالی خود از حادثهای خبر میدهد که جالب توجه است او میگوید در آغاز دوست داشته است تخلص خود را ذبیحی بگذارد (شاید به این دلیل که نامش اسماعیل است و اسماعیل پیامبر به ذبیحالله معروف است)، اما متوجه میشود که شاعری در یزد که مورد علاقه و ارادت او بوده و اشعارش را میپسندیده تخلص ذبیحی را انتخاب کرده است. او بخاطر اینکه ارادت خود را به او نشان دهد از تصمیم خود منصرف میشود و از تخلص فدائی استفاده میکند که با ذبیحی تقریبا هممعنا و مشابه است. او درپارهای از اشعارش با زیبائی و با اشاره به این حادثة تاریخی، هم نام و هم تخلص خود را ذکر میکند. مثل:
اگر پرسد چه کردی با فدائی
گو اسماعیل را کردم فدایش
9- درد دل و شکوه در اشعار او
شعرا معمولا طبعی لطیف دارند و یا دستکم لطیفتر از دیگران. آنها بسیار حساساند و از بیوفائیهای مردم دنیا و بیتوجهی آنان به سعادت خود رنج میبرند. بهویژه از اهل و دیار خود که بیشترین دلبستگی را به آنها دارند و بیشترین نامهربانی را هم از آنها میبینند. از نمونه این دست اشعار فدایی:
فدائی ما ز بُن کندیم بنیان شکیب امشب
ز سیلاب غم آن دلبر نامهربان آخر
یا
به کامم کی گوارا شکر و شیر
که کرده هجر جانانم ز جان سیر
ببالینم رسیدی در دم نزع
به قربان سرت دیر آمدی دیر
ز هجر روی تو بیجا چه نالم
که هجرانت نمیگنجد به تقریر
دلم میسوزد از این غم فدائی
که بینم حقشناسی را به تزویر
10- حاج ملا اسماعیل و مردم زمانش
او در عین حالی که در بعضی موارد از کزاز و زیبائیهای آن سخن میگوید ولی در پارهای از اشعارش گوئی از مردم آنجا خسته شده و از این که قدر او را نمیدانند گلایه دارد. او با آنکه تعرب بعد از هجرت را نکوهش میکند و در پارهای از اشعارش به آن اشاره دارد، اما چگونه است که باز اکثر عمر خود را در آستانه و محل کنونی برج که قبر او هم در آنجاست به سر میبرد و شاید به مصداق آیة شریفه﴿ فلو لا نفر من کل فرقه طائفه لیتفقهوا فیالدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم﴾ به تدریس و پرورش شاگردان میپردازد. اما در عین حال همچون همة علما که از دست مردم و قوم خود عذاب میکشند و رنج میبرند نالان و شکوهگر است. مثل:
خوش است ای دل به دلبر راز گفتن
حدیث درد هجران باز گفتن
ز دریا جانب بندر رسیدن
حدیث خواجة شیراز گفتن
وز آنجا کردن آهنگ سپاهان
سخن از رفتن کزاز گفتن
بکلی بستن از زاغ و زغن لب
سخن باز از زبان باز گفتن
نمودن شکوه از بیمهری دوست
جفای جمله بیاغماز گفتن
یا
نیست باک از نیش عقرب دیگرم ای دل که هست
اقربایم هریکی از بهر اذیت عقربی
11- نصیحت و موعظه در اشعار او
نصیحت و موعظه در اشعار او فراوان است و کمتر شعری را میتوان یافت که خالی از پند باشد. در واقع او شاعری واقعگرا، عالم، عارف و متعهد است، که نمیتواند از تعلیم دیگران صرفنظر کند و تنها به سرنوشت خویش بیندیشد.
لب ز عسلتر چه شد میشود از نیشتر
هست در این نوش و نیش از پی او نیشتر
جز به کفاف از جهان تر مکن القصه لب
هرچه خوری آب بحر تشنه شوی بیشتر
یا
به زنجیر طبیعت بسته چندی
برآر ای دل ز پای شوق بندی
قدم بر فرق عرش نیستی زن
برونآ زین حضیض خودپسندی
ز همت نیست از دنیا گذشتن
ز خود بگذر اگر همت بلندی
12- استفاده از داستانها و شخصیتهای تاریخی و اسطورهای
استفاده حد اکثری شاعر از شخصیتهای معروف تاریخی و افسانهای نشان از تسلط و تبحر وی بر این موارد دارد. علاوه بر استفاده حوادث تاریخی به ویژه در مورد پیامبر اکرم و علی علیهما السلام از اسطورههای لیلی و مجنون، شیرین و فرهاد، سلامان وابسال، رستم و اشکبوس یاد میکند. از افراد دیگر که در تاریخ نام ونشانی دارند و او از آنها یاد کرده است عبارتند از: مرداس و اسامه، غانم هندی، زرقای یمامه، رحمن یمامه، کلب بو دلامه، حنظله غسیل الملائکه، هلاکو و مستعصم، نعمان و سنمار، بوحنیفه و مؤمن طاق، شاه اکبر هند، یزید بن نمیر، عزیز و عزیر، نصیری و نصیر، سبیعی، میزان هندی و مانند آنها.
او شاعر خوشقریحهای بوده که علیرغم اشتغالات فراوان از درس و بحث و موعظه و پرداختن به مسائل فقهی مردم در همه سطوح، گوئی آنچه را یاد میگرفته است و یا میخواسته به دیگران بگوید به سرعت آن را در قالب نظم هم در میآورده است.
می دهد کی شمع شب نور آدم شبکور را
چشم نابینا کجا بیند شعاع نور را
صالحان قوم موسی صالح قوم خوداند
نیستند صالح شنیدن صوت کوه طور را
گوش کن ای کارفرما نقل اصحاب رقیم
تا بدانی مزد باید داد هر مزدور را
میشود در دم مصاحب با سلیمان مور لنگ
لطفش ار بخشد به موری طالع تیمور را
ویا در یک بیت هم از شیرین و فرهاد و هم از لیلی و مجنون یاد میکند:
مجنون شده دل بیتو و فرهاد که دیده
با لیلی زلفین تو شیرین شمایل
شاعر ما در عین حال در موارد متعددی از خود و اشعارش تمجید میکند و به فضل خود به ویژه در فنون شعری و فصاحت بیان معترف است والحق جای تمجید هم دارد. او به عنوان مثال میگوید:
شعر فدائی ز عراق و عجم
تا غری و یثرب و بطحا گرفت
یا
شعر تو حکمت و بیان تو سحر
تو بیان سحری و نئی ساحر
13-کلام و استدلال در اشعار او
مباحث کلامی شامل خداشناسی، و به ویژه امامشناسی در اشعار حاج ملااسماعیل به خوبی خود نمائی میکند. مثل:
دم زنم زآیه¬ی وصل تو اگر با شد و مد
مد و تشدید کند وصل ازل را به ابد
با تو ما راست یکی نسبت و او هم نه یک است
ما موحد ز توایم و تو خود فرد احد
از چه رابع به ثلاث است و نه ثالث به ثلاث
زانکه ذات احدش را نسزد سنج عدد
که در این جا علاوه بر بیان مسئلة توحید و وابستگی مطلق انسان به خدا از آیه قرآن در سوره کهف هم استفاده کرده که هیچ سهای نیست الا اینکه خدا چهارمی از آن است، بر خلاف آنچه که مسیحیت به تثلیث اعتقاد دارد.
یا در اشعار زیر با استدلال ثابت میکند که اولی و دومی و نیز اصحاب سقیفه بیجهت و بدون دلیل حق خلافت را غصب کردند؛ زیرا او میگوید اگر وصیت بر پیامبر روا نیست و کار خلافت و تعیین خلیفه را باید به مسلمانان واگذاشت پس چرا خلیفه اول برای عمر وصیت کرد و او را جانشین خود ساخت و عمر نیز خلافت را از طریق شورا به عثمان رسانید، و او در عین حال شورائی تشکیل داد که وصیتی نیز به همراه آن بود. او میگوید که باید در این مصیبت خون گریه کرد که این امر را بر پیغمبر خدائی که قرآن در بارة او میگوید که جز به وحی سخن نمیگوید منع، و او را متهم به هذیانگوئی کردند، ولی خودشان آن را انجام دادند. ویا در جای دیگر میگوید با این حساب باید دو خلیفه اول و دوم بر پیامبر خدا هم فضیلت داشته باشند، زیرا که آنان تعیین جانشین را توانستند انجام دهند ولی پیامبر خدا از انجام آن ممنوع شد.
شده از خرد دور نور نظر
گرفته سَبَق چشم عبرتنگر
به کامم ز غم زهر و خون نقل و می
که من میخورم غم به خون جگر
خردمند چون ابن عباس کو
که روی زمین سازد از گریه تر
ابوبکر سازد عمر را وصی
به شورا وصیت نماید عمر
به نزدیک این صاحبان خرد
صحیح است این هر دو و معتبر
ولی چونکه خواهد دوات و قلم
نبی تا نویسد وصیت دگر
نشاید بر او کرد هیچ اعتبار
که هذیان بود قول خیرالبشر
مگر داده در شأن ایشان خدا
به ما ینطق و ما اتکم خبر
نه آن شاه دین کز گدائی او
کنند این دو را اعتبار آنقدر
فدائی برد هوشم از سر که چون
همه عاقلان کور گشتند و کر
یا
این نسبت هذیان به نبی جز به خدا نیست
کی ماصدق وحی الهی هذیان است.
در فضیلت عقل گوید:
بهر درک بندگی عقل آفرید به
خدائی خدا رب مجید
کسب جسم از نفس، نفس از عقل دان
کسب عقل از رب عزت عزّ شأن
عقل پیغمبر است و نفس امام
با تواند این دو، دائم صبح و شام
14-اقتباس و یا استقبال از شعرای دیگر
کثرت مطالعه و آشنائی او با اشعار شاعران بزرگ طبیعتا در اقتباس وی از آنها تأثیرگذار بوده است. او هم به صراحت نام بعضی از شعرا را میبرد مثل:
بشنو تو از فدائی کزاز و ترک کن
اشعار فیضی دکن و سیف اسفرنگ
یا
بر گو فدائی لفظ تو سعدی
ذهن تو حافظ حدس تو صائب
و هم اشعاری دارد که نشانگر اقتباس او از آنهاست. مثنویات او به ویژه در بخش مناجات بسیار به جامی شباهت دارد به عنوان نمونه:
جامی در اسکندر نامه:
ای همه هستی ز تو پیدا شده خاک ضعیف از تو توان شده
وحاج ملا اسماعیل:
ای خالق جمله خلائق ای بر تو لباس کبر لایق
ای داده ز ماه تا به ماهی هر ذره به عزتت گواهی
در بین شعرا مرسوم است که از سبک و یا مفاهیم سروده شده شاعران متقدم و یا هم¬عصر خود استقبال میکنند و اشعاری میسرایند. نمونه آن را میتوان در اشعار فدایی نیز یافت. مثلاً: «بشنو از نی این حدیث تازه را» که اقتباس از این بیت مولوی است
بشنو از نی چون حکایت میکند
وز جدائیها شکایت میکند
یا
ما غیر رخ یار مثالی که نداریم
جز روی تو ما مهر جمالی که نداریم
مائیم و همین فکر و خیال تو شب و روز
ما غیر خیال تو خیالی که نداریم
افتاده به دل عکس رخ یار وگرنه
ما آینة آب زلالی که نداریم
که نمونه آن را به ویژه عکس رخ یار را در اشعار دیگران و به ویژه حافظ میبینیم که میگوید:
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما
یا قصیده شه لافتی:
کند عطر دان همه جوف هوا، دل نافه خون کند از جفا
اگر عطری از سوی تو صبا به ختن برد ز ره خطا
که از جامی استقبال کرده در شعر:
چه شود به چهرة زرد من نظری برای خدا کنی
که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی
یا به استقبال محتشم ترجیعبند مفصلی دارد:
ایزد چو این سرای الم را بنا نمود
از اولش بنا ز پی ابتلا نمود
نظیر این ترجیعات را که بسیار متداول بوده است را در تذکرة ثمر (میراث بهارستان، ش. 13، 1388) میتوان دید.
یا
ملَک عالم قدسم که شدم خاکنشین
خویش را چند کنم بیش از این خوار ای دل
انتظارم که قفس بشکنم و باز پرم
تا حریم حرم قدس دگربار ای دل
که اقتباس از شعر زیر است که میگوید:
من ملک بودم وفردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آیادم
یا
خرم آن روز کزین منزل ویران بروم
راحت جان طلبم وز پی جانان بروم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم
یا
برگو ز من فرهاد را آن کوهکن استاد را
می کن ز شیرین یاد را کان مهوش غماز کو
کو رفرف خاقان چین کو لعبتان نازنین
کو عیش و نوش بیقرین آن شاه لعبتباز کو
چون بگذرد جزئی زمان، آیند و گویند دیگران
همچون فدائی نکتهدان در صفحه کزاز کو
که انسان را به یاد شعر خاقانی میاندازد که:
هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان
ایوان مدائن را آئینه عبرت دان
یا متأثر از سعدی که گفته:
هرکسی در حرم عشق تو محرم نشود
هر براهیم به درگاه تو آدم نشود(909)
حاج ملا اسماعیل چنین سروده است:
بی تو خرم دلم از غم نشود
غم دل بیتو دمی کم نشود
نشود گل به شعف شاهد باغ
تا که شاداب به شبنم نشود
همچنین سعدی گوید:
روی در مسجد و دل ساکن خمار چه سود
خرقه بر دوش و میان بسته به زنار چه سود(907)
و حاج ملا اسماعیل میگوید:
سود تو گر در رضای یک کس است
پس گرت عالَم کند احسن چه سود
عمر شد صرف خلا و مطبخت
بر تو زین خالی و پر کردن چه سود
یا
سعدی گوید:
برگ عیشی به گور خویش فرست کس نیارد ز پس تو پیش فرست
و حاج ملا اسماعیل میگوید:
بده تا میتوان چیزی به درویش
نمیآرد ز پس بفرست از پیش
یا ملا حسن کاشی گوید:
السلام ای سایة خورشید رب العالمین
و حاج ملا اسماعیل میگوید:
السلام ای سایه تو آفتاب لایزال
آفتاب زر نقاب از ظل تو کمتر ظلال
و یا در اقتباس از قصیده میرداماد میگوید:
کی در اقلیم شرف هر ذره قدرت کاستی
تا بر اورنگ شهی میر جهان آراستی
آب چون کر گر نمیگردد نجس از هر دنس
تا به تو ای مایة جان جهان دریاستی
یا به اقتفای هاتف اصفهانی که سروده:
چه شود به چهرة زرد من نظری برای خدا کنی
که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی
فدایی چنین میسراید:
چه شود اگر به غلط شبی گذری به کلبه ما کنی
همه درد روز و شب مرا به یکی نظاره دوا کنی
15-سبک عام و خاص:
در حالیکه بعضی از اشعار او بسیار سخت و رازآلود و مشکل است پارهای از اشعار او در عین داشتن صلابت و زیبائی بسیار ساده و عامیانه است. مثل:
رفتی ای سرو روان یعنی چه
از برم جلوهکنان یعنی چه
بشکستِ دلم ای دوست زدی
طعنه چون دشمن جان یعنی چه
آنکه شد غره به سود از تو کریم
نکند سود و زیان یعنی چه
از در دوست فدائی محروم
میرود گریهکنان یعنی چه
حافظ هم غزلی با همین ردیف دارد.
16- توجه به حکمت و فلسفه:
از آنجا که شاعر شیرین سخن ما خود حکیم و فیلسوف است علاوه بر آنکه در مناجاتها خود از انواع مفاهیم حکمی و کلامی استفاده میکند در غزلها هم گاه با صراحت و گاه با اشارت به بیان این مفاهیم میپردازد. باید در این مورد محققان اشعار او را بازنمایند و بر آن تفسیرها بنویسند. نمونهای از این اشعار:
انتزاعیات عقل است اعتبارات صفات
منشا این انتزاعیات دان مکنون ذات
مظهر آثار هر مفهوم ثابت ذات صرف
اعتباریات عقلی را نه در خارج ثبات
جوهر معنای عالی عار دارد از کلام
این همه توجیه لفظ و اصطلاحات و نکات
یا
ترکیب نه شایسته وحدانیت رب
چون حاجت بر جزء بود شرط مرکب
یا
خارج ز اَین است من اَیّن الاَین
بیرون ز کیف است من کَیّف الکیف
17- تفکر و تحقیق
اساس تحقیق بر تفکر و نوآوری است، بدون آن نه خلاقیتی صورت میگیرد و نه پیشرفتی حاصل میشود. شعر زیر نمونهای از توجه به تفکر و تحقیق است:
کرده در دنیای فکرم جا نهنگ تازهای
برده بر کوه خیالم ره پلنگ تازهای
در خم اندیشة معنا ز نو صباغ عقل
جامة تحقیق ما را کرده رنگ تازهای
بست با صاحب ریاضی زیجی از نو یا که زد
چه¬کن لنگی بپای خود کلنگ تازهای
می کشد چابک سوار رزم میدان گاه عقل
هرزمان از ترکش معنی خدنگ تازهای
18- استفاده از آیات قرآن و احادیث:
آیتالله حاج ملا اسماعیل نظر به احاطهاش به آیات شریف قرآن بهطور فراوان از آن در اشعار خود استفاده کرده است. فهارس پایانی کتاب در آیات و روایات خود مبین گستردگی استفاده او از آیات و روایات است. در این جا فقط به طور نمونه به بعضی از آنها اشاره میشود:
بنگر به لا یمسه الا المطهرون
قرآن کامل از کف ناقص عیار رفت
مائیم و این دو سبع مثانی که هر دو را
تشدیدهای سبع مثانی به کار رفت
یا این غزل را که هر بیت آن اشارات قرآنی دارد . بدین شرح:
گفتی که گشتیم ما مرشد ای دوست
مرشد رخ توست مایش خریدیم
از باب دانش جوئیم امداد
بر قفل معنی ما چون کلیدیم
گوید تو را گر با لطف اوفر
از بهر طاعت ما پروریدیم
ما گنج پنهان بودیم ایدون
وز بهر عرفان خلق آفریدیم
لا تقنطوا گر من رحمة الله
شامل نگردد ما ناامیدیم
که بیت اول ناظر به روایتی است که فرمود انا وجه الله، ودر کنار بیت دوم اشاره به روایت «انا مدینه العلم و علی بابها» است. در کنار بیت سوم اشاره به آیه ﴿ماخلقت الجن و الانس الا لیعبدون﴾ آمده و بیت چهارم را ناظر به حدیث «کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق کی اعرف» دانسته و آخرین بیت که در متن شعر هم صراحت دارد مرتبط به آیه شریفة قرآن است که: ﴿قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمةالله ان الله یغفر الذنوب جمیعا﴾
19- مضامین دینی:
مضامین دینی واخلاقی در اشعار مرحوم حاج ملا اساعیل آنقدر فراوان است که احصای آن دشوار است. همه حاوی پند و اندرز و یا علم و حکمت است. نمونهای از آنها عبارتند از:
نه طاعت و تقوی نه دعا ای دل غافل
تا کی نکنی یاد خدا ای دل غافل
گاهی که نمازی کنی آنهم چه نمازی
با صد خلل و عجب و ریا ای دل غافل
کن فکر خطاپوشی آن روز که بر تو
پوشند کفن جای قبا ای دل غافل
آراستة حکمت و پیراستة علم
شو چون علما و حکما ای دل غافل
اظهار غنا گاه غنا قطع عمل کن
در فقر کن اظهار غنا ای دل غافل
پروا کن و پرواز کن این کون و مکان را
بگذر ز سمک تا به سما ای دل غافل
20- توجه به اهل بیت، به تفکیک امامان و حضرت زهرا
مثنویات او بزرگترین شاهد است بر ارادت وی به خاندان عصمت و طهارت و به ویژه به علی بن ابیطالب امام اول. او سرچشمه همه مشکلات را در انحرافی میداند که در هنگام فوت پیامبر رخ داد و در سقیفه تجسم یافت. تخلف از اجرای وصیت پیامبر که به حدیث ثقلین معروف است اساس همة گرفتاریهاست. او در این باره مطالب بسیار فراوانی دارد؛ مثل:
قتل دل کردی مرا یکسر چرا
بر دل از مژگان زدی خنجر چرا
بی سکون دل با سکون گشتی ز چه
روی آن بر بحر و این بر بر چرا
هر دو کشتی آن به بحر و این به بر
آن به لنگر این بلا لنگر چرا
با وجود بن عم و بنت و دو ابن
اجنبی بر جای پیغمبر چرا
از پس غصب خلافت با غضب
نخلة صدیقة اطهر چرا
21- توجه به عرفان
عرفان را میتوان به دو معنا گرفت: یکی عرفان مثبت که توجه واقعی به خدا و شناخت درست اوست، همچنانکه اولیای خدا چون علی علیهالسلام و امام حسین فرزند وی در دعای خود آن را به تفصیل مطرح کردهاند و شاهکارهای معرفت واقعی به ذات باریتعالی است. نمونه معرفی این نوع عرفان در اشعار ملا اسماعیل فدایی که یادآور فرازهائی از دعای کمیل علی و عرفه امام حسین علیهما السلام است را با هم میخوانیم:
اصل هر پیدا و هر پنهان توئی
هر چه آن گویند اصل آن توئی
تا به ذات پاک تو عارف شدم
از تو من هرچیز را واقف شدم
عالمی را سر به سر دیدم ز تو
خویشتن را هم شناسیدم ز تو
چون ز تو هرچیز را دادم تمیز
پس تو را جز تو شناسم از چه چیز
هرکه از غیر تو بشناسد تو را
او شناسد غیر و نشناسد تو را
کیست پیداتر ز تو اندر جهان
تا تو را پیدا توان کردن از آن
و عرفان نوع دوم که شاید بتوان آن را عرفان سلبی نامید عبارت از کنارهگیری از دنیا و زخارف آن است. توجه این شاعر فقیه به مسائل عرفانی از این دست هم فوقالعاده است و اگر به دقت بنگریم کمتر شعری از اشعار او را مییابیم که رنگ و بوی عرفانی نداشته باشد. مثل:
خو گرفتی به غریبی چه تو بسیار ای دل
بازگشتن به وطن شد به تو دشوار ای دل
بایدش بازگرفتی ره کنعان در پیش
یوسف آمد اگر از مصر به کنعان ای دل
عندلیبی تو مگیر انس به ویرانة جغد
رفته یادت مگر از ساحت گلزار ای دل
ملک عالم قدسم که شدم خاک نشین
خویش را چندکنم بیش از این خوارای دل
انتظارم که قفس بشکنم و بازپرم
تا حریم حرم قدس دگر بار ای دل
یا
صبر است علاج هجر دانم
اما چه کنم نمیتوانم
پروانهصفت بزن به آتش
بنشین ز غمش چو من در آتش
گر گفت بسوز خویشتن را
گو هجر تو سوخت صد چو من را
یا
زان جمله یکی بود فدائی
کش سوخته آتش جدائی
22- مکانهای جغرافیایی در اشعار او
تحقیق در اینکه او به چه مکانهایی سفرکرده از درون اشعار او قابل بررسی است. شاعر ما که مربوط به حدود 200 سال پیش است از کزاز بارها و بارها نام میبرد. از جمله اشعاری که نامهای جغرافیائی در آن است عبارتند از:
مثل:
دل تابه و تبریز غم یا شیشه و لبریز غم
کام دل و کهریز غم کز دیدهاش جریان کنم
لب بادکوبه زآه بس، دربند لب تنگ از نفس
نبود شکی زین پس که ما، فرمان چو لاهیجان کنیم
ما رو بگرجستان کنیم امشب سوی جانان رویم
با خرجی ایمان رویم تا خرج هشدرخان کنیم
یا
خوشا یزد و هوای سالم یزد
خوشا طبع سلیم مردم یزد
الهی تا شود قائم قیامت
لوای امن باشد قائم یزد
یا
خوشا الوند خوشا آثار الوند
خوشا آن آب آبافشان الوند
خوشا حوض نبی آب بهشتآب
بود کوثرنما کهسار الوند
23-احاطه او به ادبیات و به ویژه علم لغت
وقتی شاعری از لغات پیچیده و دور از ذهن استفاده میکند، نشان از احاطه و تسلط او به لغات گوناگون و حتی در بین قبائل گوناگون دارد. تحقیق دراشعار او میتواند از این جهت هم مفید باشد. نمونهای از این دست اشعار عبارتند از:
بشنو از من صفت اهل زمان
تا بدانی که کیانند کیان
پدرانند ابا جعده نام
ام حثور همه مادریان
ابن مقرض پسرانند همه
دخترانند بنات الوردان
گر به هنگام عروسی برسند
ابن عِرس این و بنات العِرس آن
یا
بی برگ و بریم بیتو ای دوست
چون راه صلنقع و یلنقع
یا
تو شمس و تو شمع وز نور تو دل
روز آن معمس شامان مشمع
گردانم ار چشم آید چو رودآب
قید است و چشم دل بیتو مصنع
عشق مجازی مستی و بازی
خوردن شراب و آن هم سقرقع
طاحونه دل گرد تو گردد
از گریهاش آب وز ناله جعجع
24-اشعار فارسی – عربی (ملمعات)
اشعار ملمع او فراوان است. نمونه آن به این قرار است:
رود چون رود اشکم ز عینین
الی یا قرة العینی الی این
تواش از بُعد نالی و من از قرب
و کم بون بعید بین امرین
رقیب از دوست دارد شکوه بسیار
و لا ادری یقول الحق، ام مین
به نرمی سنگ را کردن توان موم
کذا المومن یکون هین و لین
به کار خویش و دل حیران شدم من
فانی اشتغل من ذاک نحسین
رهین دَین حبّ دوستانم
عَلَّی حبهم فی الجید کالدین
چو کردی شین ز زین مجلسش خیز
اذا قال فدائی قم فقل زین
25-روحیّه انقلابی
به نظر میرسد شاعر ما در عین توجه به عرفان و بیزاری از دنیا، در بعضی موارد بسیار انقلابی است و گویا از زمان و زمانه گله دارد. به علاوه نسبت به مسائل دوران و انحرافاتی که از جانب بیگانگان بر ذهن و فکر افراد تحمیل میشود ناراحت است، که نمونههایی از این حالت را در ابیات زیر میتوان دید:
بازآ که چون سیل از جبل غرش¬کنان طوفان کنیم
ویران کنیم آباد را و هم آباد را ویران کنیم
بلهی چه و چیست ابلهی فکر گدائی و شهی
ج
بایست بر ما آگهی کین هر دو را یکسان کنیم
26- فرهنگعامه در شعر فدایی
از ویژگیهای دیگری که میتوان در اشعار مرحوم حاج ملا اسماعیل فدائی جستوجو کرد افکار عامیانه و فولکور در اشعار او است، مقایسة شعر او با همعصرانش، مقایسه شعر او با شعرای دیگر، تحلیل محتوا در اشعار او و تعیین بسامدها از فعالیتهایی است که باید از این پس توسط محققان صورتگیرد.
27- پاکقلمی در شعر فدایی
نکته قابل توجه دیگر در شعر فدایی این که اصلا در اشعار وی شعر هزل موجود نیست. او هیچگاه از کلمات رکیک استفاه نکرده است تنها کلماتی را که در وصف مخالفان اهل بیت و یا افراد نادان و احمق به کار برده است یا لعن (دوری از رحمت) بوده و یا در نهایت از واژه خر استفاده کرده است که هردوی آنها در کلام الهی نیز موجود است. او عالمی است که صراحتِلهجه دارد و حقیقت را به صورت عریان بیان میکند. شاید این صراحت لهجه و شفافیت در بیان اوست که بعضیها را خوش نیاید و آن را لحن تند و گزنده بنامند. اما در واقع این ناشی از عشق و اعتقاد راسخ مؤلف به صراط مستقیم ولایت است. در شعر وی از واژة سگ هم زیاد ستفاده شده، و او خود را سگ آستان علی به حساب میآورد.
28- توجه به مثلها: مثلها نقش بسیار مهمی در تداول عمومی اخلاق و معارف، و فهم مسائل و آموزش آنها دارد. یافتن بعضی مثلها در متون گذشته بیانگر صبغة تاریخی آنهاست.به عنوان چند نمونه حاج ملا اسماعیل برای درج مفهوم ضربالمثل «از کوزه برون همان تراود که در اوست» میگوید:
هرچه تو باطن کنی ظاهر همان
میشود از تو به نزد مردمان
برای درج مفهوم «نیش عقرب نه از ره کین است، اقتضای طبیعتش این است» میگوید:
نه رنج خس به گل نه بوی و رنگ گل بود خس را
تـوان کـم داد تغیـیـر اقـتضای ذات هـرکـس را
در بیان مفهوم «فواره چون بلند شود سر نگون شود» حاج ملا اسماعیل میگوید:
هرکه بالا رود فدائی زود
زود هم او به زیر میآید
در بیان مفهوم «گندم از گندم بروید جو ز جو» حاج ملا اسماعیل میگوید:
نروید جز ز تلخی تلخ و جز شیرینی از شیرین
نچیند آنکه حنظل کشت هرگز شکر و قندی
آنکه هم افکند چیند آنکه کشت
ندرود گندم فکند آنکس که جو
در بیان مفهوم «اذا جاء القدر عمی البصر» حاج ملا اسماعیل میگوید:
هستی ار تیزدید و تندشنید
تند شد چون قضا، تو کور و کری
در بیان مفهوم «دو شاخ بز را از هم جدا نمیکند» حاج ملا اسماعیل میگوید:
یک دو شاخ بز نکرد از هم جدا
این فدائی طرفه مرد مبهمی است
در بیان مفهوم
کم گوی و گزیده گوی چون در کز گفتن تو جهان شود پر
و حاج ملا اسماعیل میگوید:
کم بگو اما که پر معنا بگو
نه به یک معنی دو صد یعنی بگو
در بان مفهوم «در خانه اگر کس است یک حرف بس است» حاج ملا اسماعیل میگوید:
فدائی باشد اندر خانه گر کس
بود یک حرف ای صاحب سخن بس
و به اقتفای آنکه می گوید:
قدر استاد نکو دانستن حیف استاد به من یاد نداد
می گوید:
یک الف خواندم و الفت ز الف فهمیدم غیر یک حرف مرا یاد نداد استادم
برای دریافت مطالب بیشتر فایل پیوست را دانلود کنید.