دات نت نیوک

گاهی اوقات، به مطلبی بر می خورم که دوست دارم دوستانم هم آن را بدانند،ویا آنکه از دوستی ایمیلی دریافت می کنم

که محتوای ارزشمندی دارد؛ممکن است کلامی ویا شعری ویا دست نوشته ای از فرهیخته ای به دستم برسد

که ارزش بالایی داشته باشد،با خود گفتم که همه آنها را به "جویبار"بسپارم،شاید

شما هم در مسیر این جویبار قرار داشتید ...تا از آن لذت ببرید

جویبار
  • جزییات مطلب
  • تصاویر پیوست
  • ارسال نظر

قاضی و دزد

قاضی و دزد



 
برد دزدی را سوی قاضی، آن عسس (پاسبان)
خلق بسیاری روان از پیش و پس

گفت قاضی کاین خطاکاری چه بود؟
دزد گفت: از مردم آزاری چه سود

گفت: بدکردار را، بد کیفر است
گفت: بدکار، از منافق بهتر است

گفت: هان برگوی شغل خویشتن
گفت: هستم همچو قاضی راهزن

گفت: آن زرها که بردستی کجاست؟
گفت: در همیان تلبیس شماست

گفت: آن لعل بدخشانی چه شد؟
گفت: می دانیم و می دانی چه شد!

گفت: پیش کیست آن روشن نگین؟
گفت: بیرون آر دست از آستین

دزدی پنهان و پیدا کار توست
مال دزدی جمله در انبار توست

تو قلم بر حکم داور می بری
من ز دیوار و تو از در می بری

حد به گردن داری و حد می زنی
گر یکی باید زدن، صد می زنی

می زنم گر من ره خلق، ای رفیق
در ره شرعی تو قطاع الطریق

می برم من جامه درویش عور
تو ربا و رشوه می گیری به زور

دست من بستی برای یک گلیم
خود گرفتی خانه از دست یتیم

من ربودم موزه و طشت و نمد
تو سیه دل مدرک و حکم و سند

دزد جاهل، گر یکی ابریق برد
دزد عالم، دفتر تحقیق برد

دیده های عقل گر بینا شوند
خودفروشان زودتر رسوا شوند

دزد زر بستند و دزد دین، رهید
شحنه ما را دید و قاضی را ندید

من به راه خود ندیدم چاه را
تو بدیدی کج نکردی راه را

می زدی خود پشت پا بر راستی
راستی از دیگران می خواستی!؟

دیگر ای گندم نمای جو فروش
با ردای عجب، عیب خود مپوش

چیره دستان می ربایند آنچه هست
می برند آنگه ز دزد کاه، دست

در دل ما حرص، آلایش فزود
نیت پاکان چرا آلوده بود؟!

دزد اگر شب، گرم یغما کردن است
دزدی حکام، روز روشن است

حاجت ار ما را ز راه راست برد

دیو، قاضی را به هر جا خواست برد


زنده یاد پروین اعتصامی






Article Rating

  • قاضی و دزد

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

وب سایت

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.