دات نت نیوک
مقالات و یادداشتها
  • جزییات مطلب
  • تصاویر پیوست
  • ارسال نظر

سه شنبه 7 آبان ماه 92/  ايوان نجف عجب صفايي دارد

سه شنبه 7 آبان ماه 92/ ايوان نجف عجب صفايي دارد

این متن مجموعه یادداشتهای من در طول سفر به عراق و مشرف شدن به عتبات عالیات است. همزمانی سفر با عید غدیرخم برکت سفر را دوچندان کرد. برای آنکه جزییات یادم نرود وشیرینی سفر را داشته باشد،سعی کردم همان روزها بنویسم:

    • عراق- بغداد
                  سه شنبه سی ام مهرماه 92

پرواز شماره 1118 هواپیمایی ماهان بعد از ٩٠ دقيقه و عبور از مسير ساوه-اراك-خرم آباد-ايلام-و... بالاخره ما رو به آسمان بغداد رساند.
بعد هم كه وارد فرودگاه بغداد شديم،به خاطر اينكه ويزاي ما گروهي بود، بايد ترتيب كاروانمان را رعايت مي كرديم، من نفر سی وسوم بودم.
سه صفحه A4كه مانيفيست نام داشت و هويت كاروان سي ونه نفره ما بود، را مدير كاروان ارايه كرد، افسران پليس هم ورود "كاروان" را تاييد كردند، بعد نفر به نفر بايد در صف كانتري قرار مي گرفتند ،كه مانيفيست را در اختيار داشت، او هم به روال معمول بعد از اسكن كردن صفحه اول پاسپورت و عكسي كه از چهره مي گرفت با مانيفيست مطابقت مي داد و مهر ورود مي زد. حالا رسما وارد خاك عراق شديم.
فضاي داخلي فرودگاه رنگ كهنگي به خود گرفته بود. سقف كوتاه ورودي، تاريكي نسبي سالن، رنگ كرم اما نه تازه كه كهنه، بر كانترها و ميله ها، نقش بسته بود، لباس تيره افسرهاي پليس و... همه تلخي را القا ميكرد.
در صف انتظار براي پاسپورت چك بودم كه يك جواني كه فكر مي كنم حدود بيست ويكي دو ساله بود يك سوال عجيب كرد:
زمان جنگ، هواپيماهاي جنگي هم از همين فرودگاه پرواز ميكردند؟
اين سوال، براي من هم زنجيره اي از سوالات پيش آورد.

طراحي محيط بيروني فرودگاه ،فرودگاه بندر ازمير ترکیه را در ذهنم تداعي كرد.

ترافيك ومديريت اون تعطيل است. نبود خط كشي و علايم راهنماي مسير، علایم هشدار دهنده ترافیکی، پلیس راه ونامناسب بودن آسفالت جاده و شانه های آن؛ در عبور و مرور نابسامانی ایجاد می کرد، این بود که مسیر 160 کیلومتری بغداد تا نجف را در چهار ساعت طی کردیم.

نفربر زرهي به فاصله دو-سه كيلومتر در دوطرف جاده ديده مي شد، اينها در حاشيه بغداد بودند، بعد كه كمي فاصله گرفتيم، خودروهاي دوكابين شاسي بلند كه بعضا در قسمت بار آنها، يك سربازآماده پشت تيربار نشسته بود ديده مي شد.
در سرتاسر مسير اين آرايش دفاعي ديده مي شد.
در نقاط مختلف ورودي شهر نوشته بودند:

2012 Al-Najaf Al-Ashraf the Capital of Islamic Culture



    • نجف اشرف
                  پنجشنبه 2 آبان 92-عید غدیر 1434

سالهاي كودكي من همزمان بود با جنگ ايران وعراق. روابط دو طرف بسیار تیره و آمد و شد شهروندان دوکشور اصلا امکان نداشت، اون روزها حتي فکر زیارت نجف وكربلا از ذهنم خطور نمی کرد. بزرگترها از خاطراتشون مي گفتند كه سالهای قبل از انقلاب، زميني اومده بودن كربلا ونجف و ....
اما حالا من توی نجف هستم؛ هيچوقت باورم نمي شد بتوا نم توي اين حال و هوا مجاور حرم امیرالمومنین باشم. همیشه روز عید غدیر، بزرگان دعا می کردند كه ان شاءالله سال بعد، عيد غدير رو حرم سلطان نجف باشيد. اين توفيق امسال به من ارزاني شده. خدايا را چگونه باید شکر کنم.الحمدلله رب العالمین.
امروز در نجف غوغايي برپا شده، اين شهر يكپارچه عيداست. اصلا حضور در اماكن متبركه در ايام شادي وعزاي ائمه خودش به معرفت آدم اضافه ميكنه.

اینجا حتی زره پوشها و ماشینهای پلیس هم گل كاري وآذين شده اند.

 

پخش شكلات، ازدحام جلوي شيريني فروشي ها و خرید طبق هاي بزرگ شيريني، پخش نذری دیگهای بزرگی که از شب قبل آماده شده بودند وجشنهای متعددی که در مساجد وکنار خیابان برگزار می شد، مردان وزنانی که هرکدام یک شاخه گل مصنوعی را با انرژی بالای سرخود حرکت می دادند و به سمت حرم می رفتند و دهها مورد دیگر که نشان می داد این روز به اعتبار علی علیه السلام ، شان بزرگی در عراق دارد.

پليس و ارتش كه در شهر حضور داشتند كاملا آماده بودند، هر سرباز جليقه ضدگلوله،كلاشينكف آماده در دست و سه خشاب فشنگ بر روي جليقه ، سربازاني كه بر روي خودروهاي زرهي پشت مسلسل بودند، بعضا در كنارشان يك قبضه آرپي جي در سمت راست ويك اسلحه خودكار درسمت چپ وجود داشت.


    • بحر نجف:

بحر نجف در حاشيه غربي شهر است، کمتر زائری به این بحر توجه می کند. من که نقشه ماهواره ای نجف را می دیدم و به شرق وغرب وشمال وجنوب نجف سرک می کشیدم، این دریاچه که نسبتا بزرگ هم بود ، توجهم را جلب کرد. چون مرقد امیرالمومنین و قبرستان وادی السلام هم در بلندی قراردارد،درختان ونیزارهای حاشیه دریاچه از حاشیه غربی شهر دیده می شد. با پرس و جو از مدیر کاروان و ایشان هم از دیگران، تصمیم گرفتیم آن را ببینیم. تاکسی دربست گرفتیم. با راننده 35000هزار تومان برای رفت وبرگشت طی کردیم. راننده ميگفت زمان حضرت نوح اين درياچه خيلي بزرگ تر بوده، حتي جاهايي را نشان مي داد كه الان مسكونيه اما ميگفت زمان اميرالمومنين آب تا اينجا بوده،الان حاشيه بحرنجف رو لجن گرفته اما ماهي گيرها و صيادان پرنده وشكارچيان از آنجا استفاده ميكنند. نسبتا بزرگ بود. براي عراقي ها درياست، براي ما يك درياچه مثل مرداب انزلي:)

 

 

هواي نجف به خاطر وجود اين درياچه نسبتا تلطیف میشود.

توفيق داشتيم دو روز پشت سرهم، در حرم امام علي (ع) دعاي ندبه را از بلندگوهای حرم بشنويم. اين اتفاق خيلي نادره، براي من كه در ٣٧سال فقط يكبار اتفاق افتاده:)

كاروان ما "فضا گشت" است، مدير كاروان آقاي حميد سروش از همكاران صدا وسيما اهل محلات و روحاني آقاي شمس اهل چالوس(كلاردشت)كل كاروان٣٩نفره.يك نفر انصرافي داشت.

هتل ما، هتل ثقلين، در خيابان بنات حسن، ضلع جنوبي حرم قرار دارد. براي تشرف به حرم بايد از مسير یاب قبله وارد مي شديم. باب قبله تا خ بنات حسن مسيري مملو از مغازه هايي است درپيت!كثيف و آلوده:)البته اين مسير خيلي پربركت است، حوزه علميه شريف نجف، منزل امام خميني، منزل و مقبره علامه سيدعبدالحسين اميني صاحب الغدير، منزل حضرت آيت الله العظمي سيستاني.

 

 

   

 منزل امام خميني در نجف اشرف

 

 

     

 منزل و مقبره علامه سيدعبدالحسين اميني

 

ضلع قرینه باب قبله ،یعنی در شمال حرم باب شیخ طوسی واقع شده است،که به قبرستان وادی السلام منتهی می شود.در این مسیر مرقد شیخ طوسی* ،علامه بحرالعلوم *و شیخ جعفر کاشف الغطاء،علمای تراز اول شیعه،قرار دارد.به وادی السلام-این قبرستان عجیب ، با عظمت ومعتبر که به شهر مردگان معروف است- می رسیم،بر سردر وادی السلام ،بر روی یک طاق ونصرت رنگ و رو رفته نوشته شده:

 وَ أَنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ

 

 

 

 مرقد شیخ طوسی

 

 مرقد علامه بحرالعلوم

 

 

مرقد وزیارتگاه دو پیامبر بزرگ خدا حضرت هود وحضرت صالح،وبزرگانی از صدر اسلام تا کنون است.مرقد آیه الله سید علی قاضی ،عارف سالک نیز در این قبرستان است،بر روی سنگ قبر ایشان نوشته شده است: 

وحید عصره فی التوحید  و فرید دهره فی العرفان.

 

 

 مرقد آیه الله سید علی قاضی

 

 
مرقد وزیارتگاه حضرت صالح

 

 

صبح جمعه، يعني صبح بعد از عيد غدير در شهر شبيه صبح بعد از عروسي بود، شهر دير بيدار شد، چون تا نيمه هاي شب مردم بيدار بودند، حتي نظاميان كمتر بازرسي مي كردند، از خستگي بي رمق شده بودند. جمعيت زيادي در محوطه ورودي حرم مطهر وپشت ديوار هاي آن خوابيده بودند، انگار از خستگي از هوش رفته بودند،اين اتفاق به ويژه پشت باب شيخ طوسي كه محوطه اي بزرگ دارد،ديده ميشد.كف زمين از پوست شكلات وآبنبات، قوطي آب معدني و سانديس و...كف پوش شده بود:)چادرهايي كه نصب كرده بودند،بعضي هاشان،عمودشان را كشيده بودند،يعني تعطيل:)

    • نجف اشرف؛درحال حرکت به کربلا


امروز صبح هم جاي شما خالي رفتيم حرم و الان بايد آماده بشيم كه بريم كربلا. البته بعضي زيارتگاهها مثل كميل و...را در نجف ميريم وبعد حركت.
زائرايي كه ديروز اومده بودند از كربلا به نجف گفتند سه ساعت راه داره.البته مسير حدود٧٠كيلومتره اما به خاطر ايست وبازرسي وبدي راه طول ميكشه.
فكر ميكنم حدود ساعت ٢ بعد از ظهركربلا باشيم.
اگه پيامي يا خواسته اي براي امام حسين (ع)داريد،نيت كنيد.

    • كربلا،جمعه سوم آبان 92:


اين عكس حرم مطهر امام حسين است كه امروز صبح گرفتم:


 

فضاي عمومي شهر كربلا با نجف تفاوت دارد.ضمن اينكه سفر ما بین دو مقطع زمانی خاص قرار گرفته است، عرفه وعاشورا ،اين روزها حرم خيلي خلوت است و زيارتش دلچسب:)
به راحتي ميتوانيد حرم امام حسين وحضرت عباس عليهم السلام را زيارت كنيد.

 

 

وقتي انسان وارد حرم ميشود،تصور نمي كند كه همه اين فضيلتها وكرامتها وشفاعتها كه در طول تاريخ نقل ميكنند،از عنايت اين دو بزرگوار است،احساسسادگي و صميميت ميكنيم.باور نميكنم كه همه شور عاشورا و تاسوعا و راز اربعين دراين حرم مطهر است،از بس كه احساس نزديكي وقرابت ميكنيم."کتاب آه" را با خودم همراه داشتم،متنی بسیار روان و گیرا دارد.مصیبتهای امام حسین و یارانش وخانواده ایشان در این کتاب آنچنان روایت شده ،که خواننده خود را در وسط مصایب می بیند.حالا در کربلا این کتاب را می خوانم.احساس دیگری به انسان دست می دهد:

 

"گردي سخت سياه وتاريك برخاست،و بادي سرخ وزيد،كه هيچ چيز پيدا نبود:آسمان سرخ گرديد وآفتاب بگرفت،چنان كه ستارگان در روز ديده شدند.
هيچ سنگي را بر نداشتند ،مگر زير آن خون سرخ تازه بود.
مردم پنداشتند عذاب فرود آمد.
كسي در لشكر آمد وفرياد مي زد.
او را از فرياد منع كردند.
گفت:"چگونه فرياد نزنم وحال آنكه مي بينم رسول خدا را،ايستاده،نگاه به زمين ميكند،وجنگ شما را مينگرذ.ومن ميترسم بر اهل زمين نفرين كند و من باآنها هلاك شوم."
آنها با يكديگر گفتند"ديوانه است."
او جبرييل بود.
وجمعه دهم محرم سال٦١،مابين نماز ظهر وعصر وحسين پنجاه وهشت سال داشت."

قسمتي از مقتل نفس المهموم شيخ عباس قمي كه توسط ياسين حجازي با عنوان"كتاب آه"باز نويسي شده است.صفحه٤١٠
 

 

 

 

شهر مرتب تر ومنظم تر از نجف است. هتل ما هم واقعا هتل است،اگر چه خدماتش همان مسافرخانه ایست اما لابی، راهروها، اتاقها، غذاخوری ... را متناسب با استاندارد هتل ساخته اند و نوساز هم هست.کمی از حرم دور است، حدودا 18 دقیقه پیاده، اگرچه برای رفت وآمد زائرین مینی بوس هم در نظر گرفته اند.گاري يكي از وسايل حمل ونقل است. نه بار، که مسافر. پیرمردها و پیرزنها فارس و عرب برگاری سوار می شدند و جوانکی آنها را هل می داد. تا چند صد متر راه. عراقی ها و حتی زائرین از كالسكه كم استفاده مي كنند، دلیلش را متوجه نشدم اما شاید بدی کف پیاده رو ها و خیابانها تردد کالسکه رو سخت می کنه.به همین دلایل استفاده از ویلچر هم سخت است.

خانواده شیرازی در کربلا خیلی اعتبار دارند. نسب آنها هم به آیه الله سید محمد حسن شیرازی معروف به میرزای شیرازی می رسد. از سالهای دور و حتی در دوره استبداد صدام، این خانواده در کربلا محل پناه مردم بوده اند. اگر چه در برخی دوره های به خاطر درس وبحث ویا فشارهای سیاسی به شهرهای دیگر ویا ایران مهاجرت کرده اند، اما پایگاه اصلی آنها کربلا ست. از این خانواده جوانی خوش سیما و مورد قبول مردم به جای مانده است، او سید مهدی شیرازی است که نماز حرم حسینی را اقامه می کند.او در دل مردم جای داشت.ایشان فرزند سید محمد رضا شیرازی است که چند سال پیش، در سن 49 سالگی در گذشته است. برای همین، از این خانواده بزرگ یک روحانی جوان، راه نیاکان ابرار خویش را روشن نگه داشته است.
از نگاه عراقی ها ،نقشه يك ابزار امنيتي است، تقريبا امكان تهيه كردن نقشه شهر نبود. روي گوگل مپ و گوگل ارت هم خبري از نقشه تفصيلي نجف و كربلا نيست.
بعد از گذراندن دو سیطره در مقابل حرم امام حسین علیه السلام ، یک ماشین تویوتا پرادوی مشکلی با شیشه های دودی توقف کرد. معمولا تا اون نقطه ماشین نمی آید، مگر برای افراد خاص که از نظر امنیتی ملاحظاتی داشته باشند. مکث کردم ببینم کی خارج می شود.چند نفر پیاده شدند و درب عقب ماشین رو باز کردند،یک تابوت از ماشین بیرون آوردند،منظره جالبی بود.مرده کشی با پرادو!

    • نهج البلاغه ،مهجور یا مغفول:


چرا از نهج البلاغه هيچ خبري نيست.در حرم اميرالمومنين ،شايسته هست در كنار هزاران قرآن و مفاتيح، نهج البلاغه هم باشد.آنجاحرم صاحب نهج البلاغه است.در اينجا مثل كشور خودمان خيلي ها به شكل عبادت توجه ميكنند.
وقتي به حرم اميرالمومنين مي روند بيشتر روضه ميخوانند تا در مورد مقام علمي و معنوي وجايگاه ايشان در اساس خلقت صحبت كنند.
كسي از اصل دين صحبت نمي كند،كسي به علي نمي پردازد،
در اطراف اميرالمومنين بزرگان دين آرميده اند.كسي از شيخ طوسي، علامه بحرالعلوم، آسيد ابوالحسن اصفهاني، شيخ جعفر كاشف الغطاء،علامه عبدالحسين اميني ،شیخ انصاری، امام خميني و...نمي گويد، از تشرفشان به محضر امام زمان عليه السلام ويا عنايت امير المومنين به ايشان؛ كه توانسته اند ستونهاي تشيع را باتكيه بر اميرالمومنين برپا نگاه دارند. وقتي به كوفه ميرويم روحاني كاروان فقط مي گويد در اين مقام دو ركعت نماز ودر آن مقام ٤ركعت و...! بعد يكي -دو ساعت خواندن نماز يك گردش سريع وتبرك و بازگشت. آيا اينگونه شان مسجد كوفه رعایت می شود و زائر بهره کافی را می برد؟چه کسی بايد اين شان را توضيح دهد كه زائرين درك مقام را داشته باشند،تا بعد به نماز و زيارتنامه ها برسند.بايد بفهمند كه خاك و فضاي اين مسجد درعالم باهمه مكانها تفاوت دارد و نسبت به آنها برتري دارد.
آیا شأن مسجد سهله فقط به خواندن چهل-پنجاه ركعت نماز در آنها است وديگر هيچ. چه كسي بايد امام زمان را براي زائرين در اين بيت شريف بشناساند؟
اينها سوالاتي است در ذهن نقش مي بندد اما زماني كه در همه صحنها و رواقهاي حرم مطهر علوي ومسجد كوفه و مسجد سهله تلاش انسان براي يافتن يك نهج البلاغه ناكام می ماند، افسوس ميخورد. افسوس بيشتر آنكه با حفظ احترام وشان بالاي مفاتيح الجنان، اما ميدانيم كه مفاتيح در كنار قرآن و قطعا بعد از قرآن است،اما چرا اينقدر اقبال به مفاتيح بيشتر از قرآن است؟
ثقلين قران واهل بيت باهم است، نه اهل بيت با دعا ومفاتيح و...اينجا جاي خالي قران درك مي شود.هر كاروان ميتواند يك مداح ويا يك روحاني داشته باشد،چرا قاري ممتاز قرآن نمي تواند يك كاروان را همراهي كند.تصور کنید به جاي شور گرفتن، همه بنشينند ويك صوت حزين و دلنشين قرآن را در جوار اميرالمومنين بنيوشند. كدام اولي است؟ اصلا اولي نه، آيا نبايد به قرآن هم توجه كنيم؟
آيا روحاني كاروان نبايد از اميرالمومين بگويد، آن هم از كلام خود مولا. آن كجاست؟ چرا به جاي موعظه و روضه خطبه ها و نامه ها وحكمتهاي مولا خوانده نمي شود. آن وقت اشك انسان خود به خود جاري ميشود. مظلوميت آقا آن موقع درك مي شود. كلام معصوم هميشه نافذ وهميشه به روز است.

    • حركت به كاظمين

                   دوشنبه ٦آبان ساعت ٨صبح
در مسیر کربلا به بغداد به مسیب رسیدیم.کاروانهای ایرانی در آنجا توقف دارند .


 

براي زيارت طفلان مسلم وبعد به سمت بغداد ادامه مسير داديم. طول مسير ١٠٠كيلومتر. از رودفرات گذشتيم. بسيار خروشان.
داخل اتوبوس بعضا راديو ايران پخش مي شد. داخل بغداد كه شديم صحبتهاي رهبر انقلاب داشت از راديو ايران پخش مي شد. قرينه جالبي بود.

    • بغداد- كاظمين

                   دوشنبه هفتم آبان 92
 

 

دوشنبه شب بعد از نماز مغرب وعشا كه در حرم جوادين عليه السلام خوانديم.مرقد شیخ مفید* در حرم مطهر جوادین در نزدیکی بقعه ،قرار دارد،شیخ مفید از بزرگان شیعه است(در صورت تمایل می توانید سه نامه امام زمان عج که خطاب به شیخ مفید نوشته اند و او را مورد تفقد و هدایت قرار داده اند ملاحظه بفرمایید)مقبره سید رضی* وسید مرتضی هم در کنار حرم قرار دارد.حکایتهای شنیدنی از زندگی آن دوبزرگوار به جای مانده است.

 

 

 

مرقد سید رضی 

 

 

 

بعد از نماز تصميم گرفتيم كه به بغداد برويم. براي ما كه روزهاي كودكي و نوجواني مان را در سالهاي جنگ گذرانده ايم، بغداد ،مروري از خاطرات هست وحالا كه شبي را در كاظمين در شمال غربي بغداد مي گذرانيم،مشتاق بودم اين شهر افسانه اي ام را ببينم.
شهري كه در دوران طولاني يك ديكتاتور، پرآوازه بود و سه جنگ را به خود ديده است:
جنگ تحميلي عراق عليه ايران،حمله نظامي آمريكا ومتحدانش براي آزاد سازي كويت در سال١٩٩١ و حمله نظامي امريكا وانگليس در سال٢٠٠٣كه منجر به تصرف عراق و اعدام صدام شد.بعد از آن هم يك سره نا امني ،بمب گذاري و نابساماني تا به امروز.

اگرچه اين بازديد در برنامه هاي جاري كاروانهاي زيارتي نيست و به خاطر مسايل امنيتي توصيه هم نمي شود،اما برايم جذاب بود بلافاصله با پيشنهاد موافقت كردم.

پيشنهاد شده بود به خيابان كراده برويم، خيابان اصلي تجاري شهر است، اين خيابان در جنوب شرقي شهر بغداد واقع شده، يعني بايستي خط شمال غربي-جنوب شرقي را طي مي كرديم، از دجله خروشان هم عبور كرديم.
چهره شهربغداد با كربلا ونجف وحله و...كه ديديم بسيار متفاوت است. شهر بزرگراه دارد، اما همچنان مقر هاي پليس و سيطره در آن فراوان است، حتي در خيابان هاي مركزي وتجاري شهر هم خودروهاي زره پوش به فاصله منظم ديده مي شود.
حجاب در اين شهر الزامي نيست،اما تعداد خانمهاي بدون حجاب كمتر از يك پنجم كل خانمها بود.البته در يك ماشين،يا يك كاروان عروسي خانمهاي محجبه وبي حجاب به راحتي باهم بودند، اين موضوع نقطه افتراقي در جامعه زنان عراق نبود.
در مسير رفت و برگشت اتفاقي، سوار تاكسي برايد! شديم كه راننده از شركت سايبا! راضي بود.
در طول اين بازديد به دوكاروان عروسي برخورديم،در عراق هم كاروانهاي عروسي با سروصدا و بوق بوق كنان حركت مي كنند.راننده ما هم با آنها همراهي مي كرد!

آسفالت شهر، جداول حاشيه اي و مياني خيابانها، نظافت و...در وضع اسف باري بود،گويي اينها متولي ندارد.
در طول پياده روها، دستفروش هاي زيادي ديده مي شد، آنها همه چيز ميفروختند كه بيشتر حلويات(شيريني)، انواع لباس وكفش بود.
ساخت وساز بسيار كم بود، ساختمانهاي متروكه در محلهاي اصلي شهر قابل توجه بود. طرفين اين خيابان اكثر سلختمانها قديمي و حداكثر سه طبقه بودند. در اين خيابان دكور اكثر مغازه ها شيك و لوازم آنها هم گران بود. مي خواستم اين خيابان را با شمال خيابان ولي عصر تهران تشبيه كنم، بعد گفتم شايد خيابان جمهوري تهران با ساختمانهاي قديمي بهتر باشد، اما در نهايت با توجه به نوع مغازه ها و كثيفي خيابان و فراز ونشيب كف پياده روها و وجود گنداب در حاشيه خيابان،ب ا آنجا هم قابل قياس نبود.مي شود اين خيابان را با راسته هاي تجاري و قدیمی برخي شهرستانها مقايسه كرد.
همه جور مغازه اي در اين خيابان ديده مي شد، بوتيكهاي مردانه و زنانه،شيريني فروشي، ميوه فروشي، فروشگاه فيلم وسي دي و نوار كاست! لوازم ساختماني (بيل وكلنگ و...)فست فود(بيشتر مرغ سوخاري وهمبرگر)،عطريات و آرايشي و بهداشتي،لوازم التحرير و....راننده تاكسي در مسير راه چندين كازينو و ديسكو هم نشان داد (به تعبير امروزي ها كلوپ شبانه)كه بعضا از مراكز تجمع خودروها در مقابل آنها بود.

هيچ محصول عراقي در تمامي اين خيابان بزرگ ديده نمي شد، حتي بسياري از ميوه جاتشان هم وارداتي بود.
هيچ خودروي لوكس اروپايي در طول سفر نديدم، از پورشه وبنز وبي ام و .... بعد از پرايد و روآ و ريو وسمند وپژو٤٠٥،خودروهاي كره اي،وامريكايي و ژاپني در شهر وجود داشتند.
به هيچ اتوبوس يا ميني بوس حمل ونقل داخلي شهر ويا ايستگاه مترو برنخوردم. اما تعداد زيادي تاكسي زرد رنگ در شهر پرسه مي زد. همه مدل خودرو مي توانست تاكسي باشد، از ام وي ام ١١٠كوچك، تا خودرهاي ايراني وشورلت امريكايي و تويوتا وهيونداي وكيا وخودرهاي سيني(منظور چيني است). تاكسي ها، تاكسي متر نداشتند، همه تاكسي ها يك كارت مجوز تردد در اختيارشان بود.
اگر شهر به خاطر بمب گزاري ها ی تروريستي نا امن بود، اما مغازه ها از دزد و سارق مسلح و...احساس امنيت مي كردند. بر خلاف ايران، درب همه طلافروشي ها وصرافي ها باز بود. آنها حتي دوربين نظارتي هم نداشتند، با وجود آنكه طلاي پشت ويترين آنها بسيار بيشتر از ايران بود. يك احساس امنيت عمومي از اين حيث در شهر ديده مي شد.
در مسير بازگشت از محله سبز(خضرا)كه محله ديپلمات نشين شهر است هم عبور كرديم.وپس از گذراندن چند سيطره(ايست وبازرسي)به كاظمين بازگشتيم.
ساعت١٠شب،مقررات منع آمد وشد بر قرار مي شود،براي همين راننده ما را با عجله مسير بازگشت را با عجله حركت ميكرد، اونگران نزديك شدن به ساعت ٢٢بود كه مقررات منع آمد وشد در شهر اجرا مي شود.

    • بازگشت - حرکت از کاظمین به سمت فرودگاه:


امروز (سه شنبه ٧آبان)صبح حركت از هتل تا فرودگاه كلي داستان داشتيم. ساعت پرواز ١٦:١٥بود،اما اعلام كردند بايد ساعت١٠هتل را ترك كنيم تا ميني بوس ها، كاروان را به گاراژ منتقل كنند، از ديروز كه وارد كاظمين شده بوديم، اتوبوس خودمان در گاراژ پارك بود، ساك ها هم داخل آن،به امان خدا!
گاراژ، همان پارك سوار خودمان است كه نمونه آن بيهقي است، اما قياس مع الفارغ:) چشمتان روز بد نبيند،افتضاحي وصف نشدني.
يك چهار ديواري بزرگ و چند هزار متري،كه تنها يكي-دو درخت در آن سايه انداخته بود. يك عالمه اتوبوس كه در طرفين گاراژ، عمود بر ديوار پارك كرده بودند، راهرويي مملو از شوفر ومسافر حيران ونيروي امنيتي دراين راهرو اين طرف و آن طرف مي رفتند. چون تردد اتوبوس در شهر ممنوع است و گنجايش كافي هم ندارد، مسافرين در گاراژ، سوار بر ون يا ميني بوس مي شوند و به هتل مي روند. حالا ،دوباره بايد براي سوارشدن به اتوبوس به گاراژ مي رفتيم.
نيم ساعتي گذشت كه از گاراژ خارج شديم. فرودگاه حدود٧كيلومتري غرب بغداد واقع شده، ماهم كه در شمال غربي بغداد(كاظمين)بوديم، راه زيادي نداشتيم.
وارد بولوار فرودگاه شديم، يك اتوبان كه هر سمت ٤باند داشت و به همين اندازه هم چمن كاري رفوژ مياني.اولين ايست وبازرسي(سيطره)، به خير گذشت، گفتگويي بين راننده و مامور امنيتي وبعد حركت.
در سيطره دوم، مسير اتوبوسها از سواري ها جدا بود، همه مسافرين از ماشين پياده شدند وساكها را پشت سر هم چيدند، در دو طرف اتوبوس. بعد هم يك مامور با يك قلاده سگ،در جستجوي مواد مخدر. يك دوراز كنار همه ساكها رفت و برگشت، بعد گفت صلوات بفرستيد وسوار شويد:)
سواري ها هم صندوق عقب و در موتور(كاپوت)را بايد باز نگه مي داشتند و راننده در كنار اتومبيل، تا خودرو اش بازرسي بشود.

در ادامه يك سيطره ديگر كه بايد از اتوبوس به همراه همه بار ها پياده مي شديم،تا ساكها را تفتيش كنند.باز هم از عجايب عراقي ها. پشت يك صف، وارد اتاقك بازرسي شديم، بدون آنكه دستگاهي باشد كه ساكها را از داخل آن بگذرانيم وچك كنند، يك مامور به ميل وحوصله خودش ساكها را وارسي مي كرد.چمدان من حتي زيپش هم باز نشد:)
در ادامه مسير وارد سيطره سوم شوم،اين بار دوباره همه بارها را پياده كردم ،كشان وكشان در اتاقكي به صف چيديم و افراد بعد از تفتيش بدني، زير سقف ديگري ايستادند. بعد چند دقيقه، با يك قلاده سگ، ساكها را ازنظر مواد منفجره چك كردند. باز هم خبري نبود وگفتند سوار شويد. تا رسيديم به در ورودي فرودگاه. آنجا هم تا سوار شدن به هواپيما، سه مرحله بازرسي سخت گيرانه داشتيم.
همه مراحل را كه طي كرديم،ساعت حدود١٤شده بود. بعد از ناهار ونماز روي صندلي ها ديگه منتظر پرواز بوديم.
 

 

پرواز با 45 دقیقه تاخیر انجام شد و به ایران بازگشتیم.


  مجموعه ای شامل پنجاه قطعه از عکسهای این سفر را در آلبوم سفرهای خارجی سایت بارگزاری نموده ام.در صورت تمایل می توانید به این آدرس مراجعه بفرمایید:

http://ehsansharifi.ir/Default.aspx?tabid=91&AlbumID=433-33

 

مجموعه ای دیدنی از عکسهای حرم امام علی ع در نجف و امامین جوادین ع در کاظمین هم در این آدرس بارگزاری شده است،این را از دست ندهید:

 http://ehsansharifi.ir/Default.aspx?tabid=91&AlbumID=433-53

 


* با کلیک بر روی نام ها می توانید مطالب بیشتری در خصوص آشنایی با این بزرگان بخوانید. 


 








2Article Rating

  • سه شنبه 7 آبان ماه 92/  ايوان نجف عجب صفايي دارد
  • سه شنبه 7 آبان ماه 92/  ايوان نجف عجب صفايي دارد
صادقی
سلام-زیارت قبول رسیدن بخیر-
کربلا را بایدرفت و
دید و
چشید و
سوخت و
جان گرفت و
تازه شد.
زیارت قبول
سلام
زیارت شما قبول حق، در مورد متن میتونم بگم که شما خیلی خیلی بهتر از من مینویسین. ولی به نظرم میتونین جزئیات بیشتری بنویسین که موقع خوندن آدم خودش رو توی اون فضا تجسم کنه. البته عکسهای خوبی که گذاشتین به احساس بودن تو موقعیت خیلی کمک میکنه. امیدوارم این کار رو ادامه بدین و موفق باشین.
ارادت
هاشمی
متشکرم از نوشته هاتون
من هم معتقدم خوب می نویسید و به نظرم ادامه بدید. نوشتن تجربیات هر سفر با هدف آشنایی سایرین می تواند واقعا مفید باشد
نیکنام
زیارت قبول واقعاً لذت بردم من قبلاً هم از نوشته های سلیس وزیبایتان بهره برده ام و با آن آشنایی دارم و متاسفانه خیلی زود ازشماونوشته هایتان محروم شدم واقعاً عالی بود مطمئنم دیگران نیز لذت میبرند از متن وعکس های زیبایتان
فراهانی
باسلام وعرض زیارت قبول . خاطرات زیبایی رو که نوشتید خوندم برای من که توفیق این سفر رو نداشتم خواندن این خاطرات ،خیلی زیبا بود .کار قشنگی انجام دادید مخصوصا عکسهای قشنگی که گذاشتید.
حسین ملکی
با سلام - زیارتتون قبول . جه زیباست حتی اگر برای زیارت و پالایش جان به سفر می رویم ، دیدگاه علمی و مدیریتی و هنری هم فراموشمان نشود . بسیار تشکر لذت بردم .
بهرام نژاد
سلام زیارت قبول بسیار حرفه ای می نویسید که شما.خیلی توصیف خوبی داشتید و تصویر سازی تون عالی بود.ضمیمه کردن عکس ها نیز به تاثیر وعینیت بخشی به توصیف تون بسیار کمک خوبی کرده است. زیارت قبول امیدوارم مجددا قسمت وروزی تون شه.
سلام برادر
تو بغل الله انشاالله
فارسیجانی
سلام
تقریبا به همه ابعاد این سفر توجه شده و همه چیز حتی به اشاره بیان شده, همچنین توجه به مظلومیت قران و نهج البلاغه بسیار بجاست که لازمه که هر کس به نوبه خودش به اون بپردازه. به امید قبول حضرت حق.

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

وب سایت

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: