صبح به آنكارا رسيديم؛با قصد رفتن به قونيه
قونيه در جنوب آنكارا و تقريبا در فاصله ٢٥٠كيلومتري از آن است،استان قونيه در مركز تركيه قرار دارد و تقريبا ميانه راه آنكارا به آنتالياست
قونيه شهر بزرگيست؛ در مقياس يك كلان شهر؛ قريبا به اندازه مشهد. بزرگ، صنعتي و تاريخي...قونيه مذهبي ترين شهر تركيه است.
مقبره مولانا ،سمبل قونيه است و بين مردم تركيه، مورد توجه بسیار. خود تركها هم غالبا ديوان مثنوي يا شمس را البته با رسم الخط تركي در خانه دارند. در دولت اسلامگراي تركيه، قونيه بيشتر مورد توجه قرار گرفته؛ داود اوغلو، نخست وزير تركيه قونوي است. در ورودي شهر بر روي يك بيل برد بزرگ عكسش را انداخته بودند و از او به خاطر حمايتش از راه اندازي قطار سريع السير آنكارا قونيه تشكر كرده بودند.ما اين مسير را زميني و با ماشين سواري طي كرديم؛در طول راه،جاده هموار،عريض و راهوار بود.طبيعت اطراف جاده نيمه بياباني بود.
قونيه در قرن سيزدهم ميلادي،پايتخت سلجوقيان هم بوده و آثار تاريخي خیلی زیادی از عصر سلجوقی در آن وجود دارد که بسیار فاخرند. تپه علاء الدين كه روبري مقبره مولاناست مركز شهر قونيه در دوره سلجوقيان بوده است. اگر تاريخي نگاه کنیم، قونيه شهري سلجوقي است.
وقتي به مركز شهر نزديك شديم، گنبد فيروزه اي مزار مولانا نمايان شد.
سپس وارد محوطه حرم مولانا شديم. آنچه كه بازديد كنندگان وقت ورود به حرم مولانا با آن روبرو می شوند؛ رعايت آداب ورود، اظهار خضوع مقابل در ورودي و مقبره مولانا، سكوت حاكم بر آنجا، پوشيدن روكش پلاستيكي روي كفشها و استفاده اختياري بسياري از خانم ها از روسري هاي موجود به نشان حرمت مزار، در دريافت حسهاي خوب و آرامبخش موثر ورودي مقبره، بر بالاي سر در اين بيت نوشته شده:
کعبة العشاق باشد این مقام
هر که ناقص آمد اینجا شد تمام
وارد اين فضاي روحانی كه می شوی، درصف عاشقان مولانا، قدم به قدم با نوای نی و بوی عود، آرام آرام حرکت می کنی و در جلوی مزار یاران و مریدان مولانا ادای احترام می نمایی. سپس به مقبره ی مولانا، پسرش بهاء الدین و پدرش سلطان العلماء می رسی.
با نظم خاصي بهاء الدين ولد(سلطان العلماء)،پدر مولانا، و همسر او،پسران مولانا(سلطان ولد) و شاگردان خاص او مثل حسام الدين چلبي، صلاح الدين زركوب و برخي از بزرگان خاندانش هم دفن شده اند؛ يعني گروهي از عرفاي بزرگ. بعد ، افراد دیگری از خاندان و یاران وی را پشت سر می گذاری. در روی هر سنگ قبر کلاه و دستاری که در گذشته مورد استفاده قرار می گرفته به رسم یادبود و احترام قرار دارد. قبرهایی که فاقد کلاه مخصوص می باشند متعلق به بانوان است.
بر ديوار بالاي قبر مولانا و بر روي زمينه آبي فيروزه اي زيبا،با رنگ طلايي و با خط نستعليق نوشته شده"يا حضرت مولانا"و در سمت راست آن و در اندازه كوچكتر "يا حضرت سلطان ولد"و در سمت چپ آن"يا حضرت سلطان العلماء"...پس از عبور از کنار قبرها می توانی از موزه بازدیدکنی. در این موزه آثار به جا مانده از گذشتگان از جمله البسه، کلاه، تسبیح، جانماز، قرآن های دست نویس و کتب نفیس دیگر، دیوان حافظ و سایر اشیاء قدیمی به نمایش گذاشته شده اند.از بي بديل ترين آثار موزه،قسمتي از موي ريش حضرت محمد(ص)،است كه در محفظه اي شيشه اي نگاهداري مي شود و عطر منقلب كننده و هوش بري به زايرين هديه مي دهد.
در ادامه برخي از اشعار مولانا از جمله ني نامه را كه به خط فارسي فاخر تابلو كرده اند،مي بيني ؛انگار درك آدمي، از آن شعرها در آن فضا متفاوت و عميق تر است...
ني حديث راه پر خون مي كند
قصه هاي عشق مجنون مي كند
محرم اين هوش جز بي هوش نيست
مر زبان را مشتري جز گوش نيست
در غم ما روزها بيگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان، ای آنکه چون تو پاک نیست...
مجموعه مقبره مولانا،حياط اطرافش و محل حضور و كلاسهاي مولانا و شاگردانش عينا از همان زمان محفوظ مانده است كه به آن "تربه" مي گويند و حدود نود سال است كه به عنوان موزه مولانا ازآن استفاده ميشود. اين مقبره و آستان بيشتر از هفتصد سال است كه به همين شكل مانده و به سرمايه معنوي بسيار ارزشمندي تبديل شده است.
گروههاي مختلفي از مردم به بازديد و زيارت مولانا آمده می آیند. همزمان،يك كاروان هم از چين آمده بود؛ خيلي مرتب و با انگيزه و مشتاق. گروههاي ديگر هم همينطورند عموماً. شما عصر يكشنبه در تركيه را بايد با عصر جمعه در ايران مقايسه كنيد؛ معمولا خلوت است، اما اينجا بيش از انتظار ، علاقمند به زيارت آمده بود.
هواي قونيه، خيلي سرد بود؛تقريبا صفر درجه سانتيگراد. همزمان برف هم مي باريد، باد استخوان سوزی هم مي وزيد. با اين حال ديدن جمعيت كه از مليتهاي مختلف آمده بودند هم حس خوبي مي داد...
بازديد چند ساعته ما، زود به پايان رسيد و شبانه به آنكارا بازگشتيم.