روزنوشت 16 مهرماه 1392/به یاد 16 مهر 1382
دقیقا ده سال پیش بود. چند روزی بود که وارد بیست وهفت ساگی شده بودم و به دعوت دوست و برادرم آقای مجید شایسته به شهرداری تهران رفتم و در منطقه 18 ،گوشه جنوب غربی تهران نطقه عطف تجربه کاری ام رقم خورد.
تجربه کاری شهرداری منطقه 18 عالی بود. شهرداری چی! ها یک مثال دارند و می گویند ،کسی که در شهرداری کار کرده باشد در همه سازمانها می تواند کار کند. آن روز هیچگاه نمی دانستم که تقدیرم این خواهد که تا الان بوده. آن روز ایمان 1 ساله بود وامروز 11 ساله. همین یک مثال، از گذر زمان که خود را همیشه پنهان می کند، پرده می کشد.
همکاران خوبی در شهرداری داشتیم، همکاری خوب وصمیمانهای هم رقم خورد. خیلی خوب بود. هم بین معاونین وهم درون معاونت هماهنگی وبرنامه ریزی. حیفم آمد از منطقه 18 و دوران بیست وهفت ماه خدمتم در جاده ساوه یاد کنم، اما از آقای صبحی ونثاری- هرسه در یک روز منصوب شدیم – و آقای خرقانی، غمخوار، آقای شیرزاد، حاج عباس ندرلو، آقای مانی جعفریان، جابر نصیری و در نهایت آقای مجید شایسته یاد نکنم. دوستان خیلی خوبی که به جد از هیچ کوششی در آن منطقه برای رفاه مردم دریغ نکردند. در معاونت هماهنگی و برنامه ریزی هم دوستان خوبی مثل آقایان نافعی، گندمکار، ودادی، باژبان، مینویی، بابایی، دشتی، آل ابراهیم، طریقت، زنگنه، ربیعی، مهندس اسماعیل صادقی، مهندس علیرضا حاجی جباری، مهندس مصطفی انوشه و خانمها نبی زاده، تقی زاده، سلیمانی، فراهانی، طالبی و ایمانی توانستند محیط خلاقانه و روبه جلویی را بسازند که کارهای شاخص این معاونت چون آموزش وکنترل پروژههای عمرانی، تدوین برنامه پنج ساله، تحلیل آمار واطلاعات و ایجاد هماهنگی بین معاونتها در خانواده معاونین هماهنگی وبرنامه ریزی شهرداری تهران مورد استقبال قرار گرفت و بارها از سوی آقای دکتر رحیم قربانی معاون وقت هماهنگی وبرنامهریزی شهرداری تهران مورد تشویق واقع شد.
امروز که به یاد ده سال پیش افتادم، از سرعت بالای گذار عمر یکه خوردم.
همچو آب روان روزگار می گذرد...