استان کرمان
كرمان معمولا با آثار تاريخي اش شناسانده مي شود، ميدان گنجعلي خان نماد تاريخي كرمان است، بازار شهر هم دیدنیست. باغ شازده ماهان هم شهره است به زيبايي . مقبره" شاه نعمت الله ولي" هم حال وهوايي دارد.برخي فقط به قصد زيارت او به كرمان و ماهان مي روند . اگر به كرمان مي رويد حتما آنها را بازدید می کنید. عكسهاي آنها هم در كتابهاي گردشگري تاريخي و سايتهاي اينترنتي به وفور ديده مي شود. روز اول سفر ما به بازديد ازين آثار گذشت. من هم از نگاه خودم تعدادي عكس گرفته ام .اما كرمان طبيعتي زيبا و مردماني بزرگ هم دارد.
میدان گنجعلی خان
نمایی از حمام گنجعلی خان
حمام تاریخی(رستوران سنتی)خان-بازار گنجعلی خان
باغ شاهزاده ماهان
باغ شاهزاده ماهان
باغ شاهزاده ماهان
مقبره شاه نعمت الله ولی-ماهان
مسجد جامع تاریخی کرمان
نمایی از یک مغازه سنتی در بازار کرمان
نمایی از یک مغازه سنتی در بازار کرمان
زیره- سوغات کرمان
زیره- سوغات کرمان
شهداد-كلوت ها
خيلي دوست داشتم گرمترين نقطه كره زمين را ببينم.چند سالي بود كه مي شناختمش .اما چگونه مي شود خانواده را راضي كرد كه ١٣٠كيلومتر از كرمان در جهت شمال شرقي و در دل دشت لوت برويم تا به "گندم بريان" و" كلوتها" برسيم.منطقه اي كه دماي ٧٣درجه سانتي گراد در آن ثبت شده است.پيش از آن ايالت آريزوناي امريكا اين ركورد جهاني را داشته است.کلوت شهداد منطقه ای که نشنال جئوگرافی آن را چهارمین جاذبه طبیعی دنیا معرفی کرده است.
موقعیت شهداد و سیرچ در استان کرمان
کمی دیر راه افتادیم.دو ساعت به غروب آفتاب مانده بود.با سرعت مسیر را طی کردیم.از جاده قدیم کرمان- بم باید 18 کیلومتر به سمت بم برویم؛تا تابلوی سیرچ-شهداد را ببینیم.راه کوهستانی فرعی را طی می کردیم.عرض جاده کم و پیچ و خم آن زیاد بود.آسفالت هم تعریفی نداشت.اما باید دشت کلوتها را در روشنایی طبیعی ببنیم.
بعد از حدود 40 کیلومتر به تونلی طولانی رسیدیم.از بزرگترین تونلهای کشور است.با کیلومتر سنج ماشین 2000 متر طول آن بود.این تونل ، به تونل گرمسیر-سردسیر معروف است.منطقه گرمسیری کرمان را به منطقه سردسیری و کوهستانی سیرچ وصل می کند.ده کیلومتر دیگر تا رسیدن به سیرچ باید برویم.سيرچ در دامنه كوه جفتان(ارتفاع:٣٩٥٧)متر واقع شده است.بعد از آن حدود سی وپنج کیلومتر دیگر تا شهداد داریم.
با سرعت به مسیر ادامه می دهیم.تعداد خودروهای مسیر بازگشت چند برابر خودروهایی است که با ما هم مسیر هستند. این نشان می دهد ، وقتمان برای رسیدن به کلوتها خیلی تنگ است.به شهداد رسیدیم.تابلوی ورودی شهر جمعیت آن را 8000 نفر نوشته است.به نسبت جمعیتش بسیار آباد است.خیابانهای خوب،نخلستانهای زنده و مردمی مهربان و سخت کوش.شهدادی ها را از قبل می شناسم.ظاهرا در دوره های تاریخی گذشته شهداد در تیول حاکمان قائنات بوده است نه کرمان.یعنی خراسان جنوبی امروزی بر آن فرمانروایی می کرده است.ضمن آنکه به دلیل قرار گرفتن در مسیر اصلی مشهد زاهدان ، از گذشته های دور مرکز توجه بوده است.در سالیان اخیر هم گردشگران داخلی و خارجی زیادی به قصد دیدن گندم بریان وکلوتها و نبکاها در شهداد می مانند یا از آن می گذرند و خریدی در شهر می کنند.
از یک پلیس که در مقابل چادر ستاد استقبال نوروزی ایستاده بود سوال کردم چقدر تا کلوتها داریم ، گفت 85 کیلومتر!اما اگر تند بروید 25 دقیقه دیگر می رسید!!!سرعت مد نظر آقای پلیس بیش از دویست کیلومتر بود!البته چند کیلومتر که از شهر خارج شدم متوجه شدم 45 کیلومتر راه داریم که سرعت باید حدودا 120 کیلومتر باشد.
با سرعت ادامه دادیم. در این فاصله 45 کیلومتر چندین پوشش گیاهی متفاوت دیدیم.درختان بادام کوهی،بعد به نبکاها رسیدیم.نبکاها همان گلدانهای طبیعی درخت گز می باشد که در وسعتی بزرگ در فاصله بیست کیلومتری بعد از شهداد در مسیر کویر رشد ونمو کرده اند.اینها پارک ملی نبکاها را در ایران شکل داده اند.این پدیده زیبای طبیعی در دنیا منحصر به فرد است .اگرچه نمونه های از آن در افریقا دیده می شود اما طول آنها به زحمت به سه متر می رسد اما ارتفاع این گلدانهای طبیعی ایرانی تا ده متر می باشد.
در ادامه پوشش گیاهی کم وکمتر می شد،ابتدا بوته های متراکم؛ بعد هم بوته های تنک و...حالا دیگر هیچ و هیچ.به بیابان وسیع و خشک و بی آب وعلف رسیدیم.همچنان با سرعت بالا در حال حرکت هستیم ، جاده هم هموار شده است. به قول راننده ها جاده کفی است!شوره زار هم دیده می شود.
آفتاب در حال غروب کردن است.تابش اشعه های خورشید دشت را سرخ کرده است.البته در انتهای دیدمان ناهمواریهایی هم دیده می شود.تابلوی گندم بریان دیده شد. نشان می دهد به کلوت ها نزدیک هستیم.از دور کلوتها دیده شدند. هنوز آفتاب هست.بالاخره رسیدیم.این ها توصیفی اجمالی از سیرچ و شهداد و نبکاها و گندم بریان و کلوتها بود.فقط به این خاطر که شاید شما علاقمند بشوید که بیشتر بخوانید و خودتان هم بروید و از نزدیک ببینید.
طبیعت زیبای استان كرمان
پارك ملي خَبْر
چند روزی را در روستای دهسرد میهمان چند برادر مهربان و دوست داشتنی که از دوستان خوبم هستند بودیم. اگر چه زحمتشان دادیم اما خیلی خوش گذشت. روز اول پیشنهاد پارک ملی خبر را دادند. پارک ملی خبر در پنجاه كيلومتري جنوب شهرستان بافت واقع شده است. پارک بدلیل دارا بودن تنوع زیستی ناشی از وجود ارتفاعات، دشتهای متعدد، حوزههای آبخیز متنوع، در کشور کم نظیر است. پارک ملی خبر یازدهمین منطقهای است که در ایران عنوان پارک ملی را بخود اختصاص دادهاست این پارک در سال ۱۳۵۰ با عنوان منطقه حفاظت شده و در سال ۱۳۵۴ تحت عنوان پناهگاه حیات وحش خبر و روچون مورد حفاظت قرار گرفت. در سال ۱۳۷۰ بعنوان منطقه گردشگری فرهنگی در یونسکو به ثبت رسیده و هشت سال بعد نیز به پارک ملی ارتقاء یافته است.
ما از روستاي دهسرد با طي كردن حدود بيست دقيقه در جاده آسفالته،به ابتداي مسير خاكي ورودي به پارك خبر رسيديم.چندين كبك پيش روي ما سبز شدند و امنيت اين پارك را اعلام كردند.
کبک ها جلوی ماشین می دوند
مناظر زيباي پارك و كوه بلند خبر (ارتفاع:٣٨٤٥متر)كه باقامتي بلند،وكلاهي برفي،دامنش را بر دشت گسترده بود،زيبايي كم نظيري داشت.غروب بود.گله اي گراز در فاصله چند صد متري ديده مي شد،چند بالغ و تعداد توله.
در طول مسير علاوه بر كبك پرندگان ديگري هم سرمستي مي كردند.
به محوطه نگهداري گورخر ايراني رسيديم؛يك كيلومتر در یك كيلومتر.براي دوازده راس گور ايراني.البته بعد از چند سال تعدادشان به این اندازه رسیده است. سازمان حفاظت محيط زيست،تدبير خوبي كرده،اما كانكس نگهباني و يگان حفاظت از منطقه تنها يك مامور داشت؛كه او مي گفت،نه موتور دارد و نه ماشين براي گشت زدن،براي حفاظت از شر شكارچيان غير مجاز اسلحه هم نداشت،او كه جيرفتي بود مي گفت پنج روز كار مي كند و پنج روز تعطيل است،در روزهاي كاري هم چون امكاناتي ندارد ،اقدام موثری نمی تواند بکند!!
گور ایرانی-پارک ملی خبر،کرمان
گور ایرانی-پارک ملی خبر،کرمان
گور ایرانی-پارک ملی خبر،کرمان
در بين روستاييان نقل مي شود كه ،برخي شكارچيان بي رحم،شكاربانان را مي خرند ،با پولي اندك، مثلا پانصد هزار تومان تا يك ميليون تومان،آن وقت شكاربان ديگر گوشش صداي شليك غير مجاز را نمي شنود و چشمش هم لاشه هاي كل و بز و...شكار شده را نمي بيند.براي همين در روستاهایی كه در كوهپايه خبر قرار دارد معمولا گوشت شكار برای خرید پیدا می شود،به شرط آنكه به تو اعتماد كنند.خدا كنه كه اين نقل دروغ باشد.
اقتصاد منطقه:
درامد هاي مردم به چند گروه عمده تقسیم می شود:
يارانه،درامد اول مردم اين منطقه است.
زيره كوهي :كه از كوه مي چينند، زيره كشاورزي درجه یك كيلويي ٥٠هزار تومان در بازار كرمان فروخته مي شود ولي اين زيره كيلويي ١٢٠هزار تومان است.
عسل جنگلي:اگر چه زياد پيدا نمي شود و محيط زيست و سازمان منابع طبيعي با برداشت آن مخالفت مي كند ولي اگر در ميان تنه درختهاي اورس ديده شود گاهي تا پنجاه كيلو عسل طبيعي قابل استخراج است، كيلويي ٢٠٠هزار تومان آن را می فروشند.تقريبا به روزي و يا شانس محليان بستگي دارد.
فروش گياهان دارويي:بسيار از گياهان دارويي در دامنه كوه خبر و كوه بلند لاله زار(ارتفاع:٤٣٥١)،مي رويد كه روستاييان با زحمت مي چينند و مي فروشند.
الوك يا بادام كوهي:پوشش طبیعی منطقه از این درخت بسيار زياد است،در طول راه درختان سوزني برگ آن ديده مي شوند،بهار فصل شكوفه دادن آنهاست.يك روستايي تا هزار كيلو ازاين محصول خود رو خدادادي مي چيند و مي فروشد،قيمت پارسال كيلويي ٢٥٠٠تومان بوده است.
درختان الوک(بادام طبیعی)
دامپروري:روستاييان به طور متوسط صد دام داشتند،يعني وقتي همه ٥٠٠٠راس گوسفند و بز روستا رو بر پنجاه خانوار آن تقسيم مي كرديم مي شد همين حدود.كه معمولا همين تعداد را سالانه نگه مي دارند.و به تعداد زاد و ولد مي فروشند،يعني اگر بيست بره يا بزغاله توليد امسالشان بود،به همين تعداد از پيرترها مي فروشند.
كشاورزي و باغداری: شدت به ميزان بارش سالانه وابسته است؛زمينهاي خوب دارند اما لزوما محصول خوبي ندارند.باغداري هم مي كنند،در مناطق گرمسير خرما و در مناطق سردسير و معتدل اين منطقه هم سيب و زردآلو و...اما به خاطر كمي آب ، در سالهای کم بارش ، صرفه ندارد.
البته موضوع باغداري در برخي مناطق مثل جيرفت و سيرجان و انار(شهر)،متفاوت است،باغهاي مركبات و پسته و...زندگي مردم را رونق داده است.مي گفتند هر يك هكتار باغ پسته ،سال پيش ٢٥ميليون تومان سود خالص داشته است.يعني ده هكتار مي شود٢٥٠ميليون تومان.
در شهر سيرجان صنعت حمل و نقل سنگين هم اقتصاد شهر را رونق داده است.بسياري از آنها ماشين دار هستند،و بار را از باراندازهاي اسكله بندرعباس به ساير كشور مي رسانند.اين صنعت و باغداري در سيرجان و انار رونق خاصي ايجاد كرده است.
فروش چوب خشک:با قطع درختان جنگلی و خود رو آنها را به فروش می رسانند. هر وانت چوب را در همان روستا به قیمت یکصد هزار تومان می فروشند.
اقليم هاي متفاوت در كنار هم:
اقليم سرد سير و برف گير در مجاورت اقليم گرمسير،پيست اسكي سيرچ در كنار نخلستان هاي شهداد و منطقه گندم بریان كه گرم ترين نقطه كره خاكي هست!
نخلستان در فاصله كوتاهي از باغ درختان گردو،و باغ مركبات در نزديكي باغ پسته.
در مسير كرمان به شهداد ،قبل از روستاي سيرچ تونلي است حدودا دو هزار متر،جزء طولاني ترين تونلهاي كشور،اين تونل دالان گرمسير-سردسير است!
قله لاله زار4351متر-شهرستان بافت
در جنوب استان هم زماني كه از بافت كه مرتفع ترين شهر كشور است(٢٢٥٠متر از سطح دريا)،به سمت جنوب حركت مي كنيم ،چندين قله بالاي ٣١٠٠متر برفگير ،منطقه را بيشتر سرد و معتدل كرده است اما به فاصله كمي و قبل از رسيدن به بخش ارزوييه،اقليم گرمسير و نخلستانها رخ مي نمايانند.
استان كرمان به واقع چهار فصل است.
عشاير كرمان و ميهمان نوازي سنتي:
بخشي از مردم كرمان اصالتا عشايري هستند،تا آنجا كه شناخت پيدا كردم عموما هم در جنوب استان ساكن هستند.يك روز ميهمان آنها بوديم.در منطقه گوشك،بعد از روستاي پير،منطقه ييلاقي پشتكوه.
اينها از طايفه ابراهيم پور هستند،خيلي ها لقب ابراهيم پور دارند،برخي از آنها هم كه ندارند پسوند گوشكي دارند.البته طوايف ديگري هم در آن منطقه پهناور اصالت دارند. ويژگي شاخص آنها ميهمان نوازي،صفا و صميميت و شجاعت و جسارت و سخت كوشي است.در كنار همه اين صفات قناعت ، صفت شخصي آنها و وفاداري به انقلاب صفت جمعي و اجتماعي آنهاست.ارمغان انقلاب اسلامي به آن منطقه امنيت ونجات از شرارتهاي اشرار مسلح و همچنين باور بخشيدن به آنان است.يكي از آقايان وقتي با همه هيجان، از ٢٥سال پيش مي گفت كه در حضور خانواده و دانش آموزانش توسط اشرار مسلح بلوچ به گروگان گرفته شده تا او را بكشند و يا باج خواهي كنند و چگونه در مقابل چشمانشان با جسارت به مدد خدا و تكيه بر توان بدني بالايش فرار كرده و دهها تير از كنارش رد شده او به سلامت مانده،آن وقت معناي امنيت امروز بهتر درك مي شود.
حاج قاسم سليماني،و دهها چهره دانشگاهي،سياسي و انقلابي ديگر از اين مناطق رشد و نمو كرده اند و نام آور و افتخار آفرين شده اند.
از دهسرد كه به سمت شرق حركت كرديم،بعد از گذار از دهها كيلومتر جاده روستايي آسفالته-آسفالت جاده هاي روستايي را ارمغان دولت قبل مي دانند-به روستاي پير رسيديم.روستايي بزرگ با هواي معتدل.شكوفه درختان نواحي سردسير دورنماي زيبايي داشت.اين روستا ١٥٠خانوار ساكن دارد.بعد از روستاي پير كه انتهاي جاده آسفالته است،حدود نيم ساعت خاكي به سمت شرق مي رويم در دل كوه.در جاده هاي روستايي خاكي بالا و پايين مي شويم تا به تعدادي خانه پراكنده مي رسيم .اينها عشايركوچ رويي بوده اند كه ديگر سكني گزيده اند.٥٠خانوار.همه از طايفه ابراهيم پور.دو ساليست كه برق خودش را به آنها رسانده است.هفت-هشت نفر آنها همراهمان شدند.تا ميهمان نوازي را به بهترين وجه به جاي بياورند.در بين آنها چوپان،معلم عشايري بازنشسته،راننده تانكر آب آشاميدني روستا،پاسدار مرزهاي شرقي تا دانشجوي مهندسي برق و دانش آموز دبيرستان تيرهوشان كرمان بودند.همگي ميهمان نواز.
كهره ها را برداشتند و سه تفنگ شكاري و وسايل مورد نياز ديگر .
به پشتكوه رفتيم.تير وتفنگ جزيي از آنهاست.شكار هم مي كنند.شكار كردن برايشان امري جذاب و تفنن همراه با جسارت است.يعني دليري و تيزبيني و دقتشان را در زدن شكار اثبات مي كنند.خاطراتي از رويارويي با پلنگ داشتند،زماني كه مترصد شكار در كمينگاه نشسته بودند. عده كمي هم از اين شكار ها ، براي امرار معاش استفاده مي كنند.شكار بزرگ (كل و بز كوهي و...)كمتر گيرشان مي آيد،البته كه گراز هم مي زنند و بعضا به جاي آهو مي فروشند!.كبك و تيهو هم زياد شكار مي شود.ديدن كبك لاي بوته ها و سنگها تيزبيني مي خواهد،اما زدنش آنقدرها سخت نيست.اينها همه حرفهاي محلي هاست.اگرچه اذعان دارند اگر سازمان حفاظت محيط زيست،حفاظت از اين مناطق را به محلي ها بسپارد،محيط زيست امنيت بيشتري پيدا مي كند.اينها با همه شكارچي بودنشان،منطقه و طبيعت گياهي و جانوريش را مال خود مي دانند.برايش دلسوزي مي كنند.هويت خود را در اين طبيعت پيدا كرده اند.(شايد تجربه موفق واگذاري امنيت سيستان و بلوچستان به سران طوايف بومي در دهنشان مي گذرد)
اما شكار كردن شايد به صفت غريزي آنها تبديل شده است.يكي از حاضرين مي گفت چندين سال پيش، همه ميهمانان عروسي ام را، كه سيصد نفر بودند با گوشت شكار پذيرايي كردم!
به ميهمانان عزيزشان و براي سر سلامتي هنوز هم يك ران شكار،هديه مي دهند! مثال مي زدند كه فلاني با شليك يه تير چهارپاره،شش بزكوهي را از پا دراورد و ركورد دار است!.يا اينكه بچه اولين شكارش را كه تجربه مي كند به او سرتيري مي دهند.
ميزبانان مهربان ما،علاوه بر آنكه با گرمي و صميميت و تعريف خاطره ميهمان نوازي مي كردند،براي پذيرايي دو راس كهره آورده بودند(كهره،بزغاله شير مست است،يعني هنوز به سن علف خواري نرسيده است.)آنها را سر بريدند و كباب كردند.البته نه با سيخ،كه با تابه اي بزرگ به قطر حدود ٧٠سانتي متر،بلا نسبت شبيه به ديش ماهواره:)،بدون هرگونه افزودني،تفت مي خورد و آماده شد.بعد هم در كواري نشتيم،(كوار:اتاقك چوبي و حصيري كه براي رهايي از آفتاب و سرما وناامني حيوانات آنرا مي سازند و درون آن هم آتش درست مي كنند)تا غذا آماده شود.اين غذاي مفصل را كه حدود ظهر آماده شد صبحانه مي دانند.ناهار مفصل تر بود كه البته خارج از توان دستگاه هاضمه ما بود و حسابي تعجب كرده بود!!
اهالي محلي ،اين منطقه را وجب به وجب مي شناختند و از هر درخت و تپه و كوه وراه و آبي در آن خاطره داشتند.خاطراتي كه با هويت عشايري آنها پيوند مي خورد.
نمایی از یک تنه درخت اورس با بیش از سیصد سال عمر
پوشش گیاهی منطقه
تفنگ-آتش ،مردم منطقه با هر دوی اینها مانوسند
پخت کباب به روش محلی
شکوفه های درخت الوک(بادام کوهی)
کهره(بزغاله شیر مست)
کوار
حيف است كه كرمان را بدون مردم مهربان و طبیعت زیبای آن بشناسيم. مردم میهمان دوست کرمان، سفری خوش و تصویری خاطره انگیز از زیبایی های دیارشان برایتان ترسیم می کنند.
در روی زمین نیست چو کرمان جایی
كرمان دل عالم است و ما اهل دليم
احسان شریفی
فروردین 1394