شنبه 18بهمن ماه 1393/جشن انقلاب ، شادی شهربانان
دیروز (جمعه هفدهم بهمن)جشن انقلاب براي شهربانان وحریم بانان در تالار بزرگ وزارت کشور برگزار شد.در طول دوره شکل گیری شهربان، این اولین باری بود که همه شهربانان و حریم بانان تهران به همراه مجموعه ای از کارکنان و مدیران شهرداری تهران که در تعامل کاری با این گروه پرتلاش،زحمت کش و کم توقع و اثربخش می باشند،به همراه خانواده هایشان گرد هم جمع شدند .از معاون شهردار تهران،شهردار منطقه ،مدیرکل،معاون شهردار منطقه،شهردار ناحیه که در سطوح مدیریتی شهرداری می باشند تا حریم بان یک ناحیه دور افتاده حریم تهران، که علیرغم پاکدستی، صداقت وتلاش فراوان ،به علت توان کم مالی،در شهرهای اطراف تهران خانه دارد و روزانه پنجاه –صد کیلومتر طی می کند وبسا با تنگدستی و فشار روزگار می گذارند،میهمان عزیز این جشن بودند.
""جشن به اين منظور ترتيب داده شده بود تا شيريني انقلاب اسلامي در ذائقه همه ميهمانان ؛از كوچك و بزرگ؛بنشيند،علاوه بر آن،شهربانان احساس هويت و احترام نمايند و به كار خود افتخار كنند. شكل گيري هويت جديد شهربان با مولفه هايي چون پاكدستي،اقتدار،تلاشگري و اصالت قانون و اخلاق در برخورد با شهروندان از رويكردهاي اصلي دوره مسووليتم در شهربان مي باشد.""
همه با احترام دعوت شده بودند،کارت دعوت رسمی برای همه . برای آنان که ماشین نداشتند ده اتوبوس پیش بینی شده بود که بیاوردشان و بازگرداندشان.در استقبال میهمانان ،دادن هدیه،پذیرایی میان وعده و شام،هیچکس با دیگری تفاوت نداشت.
قریب به 4500نفر میهمان شهربان بودند.به تدریج وارد شدند، زمان شروع مراسم سالن تقریبا پر شده بود.مجری مراسم ،احسان علیخانی-او که در رمضان ایرانیان را به ماه عسل می برد-در بدو ورود، از جمعیت زیاد سالن اظهار شگفتی کرد.می گفت این بزرگترین سالن تهران ،بلکه ایران است،اگر جمعیت شما بیشتر از این سالن باشد تنها باید در استادیوم دور هم جمع شویدJ
برنامه ها با اندک تغییری نسبت به کنداکتور، اجرا می شد.خیر مقدم گفتم،چند دقیقه ای کوتاه.برای آنکه رعایت ادب نمایم و وقت و محتوای مورد نظر را هم از دست ندهم ،متن خیر مقدم را آماده کرده بودم:
بسم الله الرحمن الرحیم
روز هجران و شب فرقتِ يار آخر شد
زدم اين فال و گذشت اختر و كار آخر شد
آن همه ناز و تنعم كه خزان ميفرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
شكر ايزد كه به اقبال كلهگوشة گُل
نخوت باد دي و شوكت خار آخر شد
صبح اميد كه شد معتكفِ پردة غيب
گو برون آي كه كارِ شب تار آخر شد
بعد ازين نور به آفاق دهم از دل خويش
كه به خورشيد رسيديم و غبار آخر شد
... و سرانجام شب تار طاغوت پرده برگرفت و صبح اميد پرگشود و نسيم خوشگوار آزادي و آرامش بر تن خستة ملت ايران وزيدن گرفت. ياد و خاطرة آن رويداد خجسته بر همة ايرانيان، به ويژه قهرمانان اين حماسة ماندگار و بيمانند، و بر شما میهمانان ارجمند، همکاران عزیز، شهربانان و حریمبانان گرانقدر و خانوادههای محترمتان مبارکباد.
×××××
در ابتدای ورودم به شهربان، به دنبال معنای کلمه "شهربان" بودم. مرحوم دهخدا در معنی این واژه چنین نوشته بود: بزرگ، حاکم، نگهدارنده شهر و آن را شهریار نیز گفتهاند.
آری، دوستان و همکاران عزیز
شما بزرگ، نگهدارنده و شهریار این شهرید و ما قدر و منزلت کار و تلاشتان را خوب میدانیم.
همسران شما نیز باید بدانند که شما نه تنها شهریار خانهاید! بلکه شهریار و بزرگ این شهر نیز هستید اما تا کنون کمتر کار ارزشمند و مسئولیت خطیری که بر عهده دارید دیده یا شنیده شده است و از این منظر مظلوم واقع شدهاید. ما به این نکته واقفیم که بدون حضور شما سنگ بر سنگ بند نمیآید و شهرمان رو به خرابی و بینظمی میرود و سیما ومنظر شهری به هم میریزد.
ما قدردان زحمات همسران و فرزندان شما نیز هستیم و جشن امشب را به افتخار خانوادهتان برپا ساختهایم تا در جمع گرم و همدل خانوادههای شما شبی به یادماندنی را رقم زنیم.
شما نه تنها حریم بان و شهربانید بلکه بسیار مهربانید و مهرتان را نه تنها به خانواده، بلکه به این شهر و مردمش ارزانی داشتهاید، اما گاهی مورد بیمهری نیز قرار گرفتهاید. شما از حق مردم دفاع میکنید و آنان که با احترام به حقوق شهر و شهروند میانهای ندارند سخت بر شما میتازند و با زخمزبان و گاه با دست و زبان شما را مینوازند و ما از این نوع نواختن متأسف و ناراحتیم.حمایت از شهربانان خط قرمز ماست.
مدیریت عالی شهر تهران شما را از جمله مسئولیتپذیرترین و با وجدانترین کارکنان شهرداری تهران میداند که کار دشواری بر عهده دارید اما آن را با سعهصدر و حوصله به انجام میرسانید. برخی از همکارانمان در راه انجام مسئولیتی که عهدهدار آن بودهاند جانشان را از دست دادهاند؛ برخی آسیبهای جدی دیدهاند؛ برخی با از خودگذشتگی جان تعدادی از شهروندان را نجات بخشیدهاند. یکی از همکاران شما در حین انجام وظیفه جانش را از دست داد؛ او حتی تا آخرین نفسها مِهرش را از مردم این شهر دریغ نکرد و با اهدای اعضای بدنش به شهروندانِ نیازمند تعدادی از آنها را جانی دوباره بخشید؛ این است تصویری که ما امروز از حریمبان و شهربان در ذهن داریم.
امروز ما و بیشتر شهروندان این شهر شما را مردانی مقتدر، مسئولیتپذیر، و در عین حال از خودگذشته، مهربان و محافظ شهر میدانیم و شاهد تغییر تدریجی نگاه مردم نسبت به شهربانان و حریمبانان هستیم. این تغییر در حوزه مدیریت شهری به وضوح قابل رویت است،حمایت مستقیم و قاطعانه شهردار محترم تهران،اعضای محترم شورای اسلامی شهرتهران،معاونین محترم شهردار تهران، شهرداران مناطق از شما و تثبیت ساختار شرکت،بودجه آن وتنظیم روابط منطقی ،مبتنی بر اصول کاری با سایر بخشهای شهرداری تهران منجرشده است. به لطف خدای بزرگ، شهربان در مسیر رشد و بالندگی قرار گرفته است و روزهای بهتری را پیش رو خواهد دید.
شرکت شهربان و حریمبان با حمایت وهمکاری همه بخشهای شهرداری تهران، به عنوان خدمتگذار شما عزیزان و برای تسهیل روندهای کاری، وضعیت رفاهی و معیشتی، آموزش و ارتقای سطح تحصیلات همکاران از هیچ اقدامی فروگذار نکرده و نمیکند؛ و در این راه از تمامی ظرفیتهای موجود، از فناوریهای نوین برای انجام فعالیتهای روزمره گرفته تا تکنیکهای اطلاعرسانی و تبلیغات مؤثر بهرهبرداری خواهد کرد.
امیدوارم این شب به یادماندنی در خاطره شما و خانوادههای محترمتان برای همیشه ماندگار شود و انگیزه و امید را برای انجام مسئولیت خطیری که بر عهده دارید دوصد چندان کند.
پس از حمد وسپاس خدای بزرگ،لازم می دانم از همه عزیزانی که امشب دعوت شهربان را پذیرفته اند و در جشن پیروزی انقلاب حضور دارند تقدیر و تشکر نمایم،همچنین از همه همکارانی که چنین جشنی را ترتیب دادند تا شما ساعاتی خوش در کنار خانواده گرامیتان سپری نمایید –معاونین ومدیران و کلیه همکاران شرکت که درگیر برپایی این جشن بودند-سپاسگزاری نمایم.
سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ
وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ
وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
اجرای عمو پورنگ از جذابترین قسمتهای برنامه بود.بچه ها در پوست خود نمی گنجیدند،صدها بچه وبزرگ از صندلی خود راه افتادند و پایین سن عمو پورنگ و امیر محمد را از نزدیکتر می دیدند،تلاوت قرآن توسط استاد کریم منصوری، اجرای شعرخوانی صابر خراسانی وتقدیر تشکر از شهربانان افتخار آفرین و آنانیکه جانشان و ازادیشان را در راه قانون از دست داده اند هم، حس قدر شناسی مدیریت شهری از شهربانان را القا می کرد. علاوه بر آنکه احساس دیده شدن داشتند.چندین برنامه و سرگرمی و مسابقه هم اجرا شد تا برنامه به انتها نزدیک شود.گو اینکه رضا صادقی هم که قرار بود آخرین برنامه باشد همه را بر روی صندلی هاشان میخکوب کرده بود.آنقدر دوستش دارند که چهار ساعت بر روی صندلی می نشینند تا نوبت او بشود.استقبال گرم و همراهی پر انرژی در اجرا هایش نشانه علاقه مردم به اوست. او هم یکی از ساخته هایش را به مقام شهدا و انقلابیون تقدیم می کند و برایشان ادای احترام دارد.
حالا دیگر به ساعت 10:30 شب رسیدیم،صادقی ویا به قول خودش گروه مشگی پوشان هم اجراشان خاتمه می یابد،سالن با یک نظم خاصی خالی می شود.چهره شاداب میهمانان نشانه رضایتشان است،برخی هم حضوری خودشان ویا به اتفاق خانواده شان مراجعه می کنند و تشکر می کنند.
خدا را شکر