روزنوشت جمعه 22اسفند 1393/فقیه و پزشك

ديروز روز جالبي داشتم. عصر، تولد مبينا بود و دوستان و هم سن و سالهاي مبينا با مادرهاشون ميهمان خونه ما بودند، در نتيجه قرار بود كه من خونه نباشم و به جز كارهاي پشتيباني بيرون از خونه؛كار ديگه اي برام پيش بيني نشده بود.من هم از فرصت استفاده كردم و چند تا قرار ملاقات هماهنگ كردم.

ملاقات اول:
ظهر رفتم حوزه علميه چيذر. تا يكي از دوستانم را كه مدتي نديده بودمش ببينم،ناهار ميهمان ايشون بودم.او به يكي از دوستانش كه روحانيست و انتشارات مذهبي داره هم گفته بود كه بيايد؛من هم به يكي از دوستانم كه پزشكه و استاد علوم پزشكي تهران.يعني ٤نفر شديم. بحث خيلي خيلي خوبي پيش اومد راجع به تلاقي فقه با پزشكي.چون موضوعات زيادي از پزشكي رو بايد فقها پاسخ بدهند. مثلا ادامه مداواي بيماري كه پزشكان اميدي به ادامه زندگي او ندارند؛مديريت روان پريشي بيماران مخصوصا ترس از مرگ ، تغيير جنسيت ، مراقبت معنوي از بيماران صعب العلاج و لا علاج و....بحث فوق العاده اي بود و مثالهاي متعدد.

مثالي زدند كه يكي از روحانيون،الان وظيفه خودش مي دونه كه در بيمارستان لولاگر تهران،برخي بيماران خاص را سركشي و پرستاري معنوي بكنه،و الان بيماري رو مرتب سركشي و يا حتي پرستاري مي كنه كه به دليل مرگ سلولهاي پوستي ش،دچار عفونت زير پوست شده و بوي تعفن او طاقت پرستاران رو طاق كرده،ويا ازين دست بيماران سخت.

البته بحث ديگه اي كه مطرح شد موضوع قانوني بودن تغيير جنسيت توي ايرانه. جالبه بدونيد كه : وقتي امام خميني فتواي مجوز تغيير جنسيت به آقاي فريدون ملك آرا رو ميده و او كه بالغ بر سي سال با وجود احساس زنانه ، با تنفر لباس مردانه مي پوشيده ،شناسنامه مردانه داشته و...در بيت بعد از ارايه توضيحاتش به امام ، "همه چيز برايش فرق مي كند".با صلوات و تبريك حجاب سر مي كنه و به عنوان يك خانوم با احترام زياد خارج مي شه و حتي آيت الله خامنه اي كه رييس جمهور بوده اند قول مي دهند كه همه مشكلاتش را حل كنند و بلافاصله شناسنامه اش عوض مي شود و اسمش مي شود مريم خاتون:) چه تصميم مهم و شجاعانه اي مي گيرند.و با همين نگاه باز امام، در ايران الان براي كساني كه مي خواهند تغيير جنسيت بدهند مجوز صادر مي شود.
اين بحث اينگونه ادامه پيدا كرد كه شيخ الازهر،چهارسال بعد از امام به اين تصميم مي رسه.و هنوز اين مساله در خيلي از كشورها حل نشده است.
قصه تغيير جنسيت خيلي عجيبه.از ديروز حسابي ذهنم رو درگير كرده.

ملاقات دوم:
عصر هم رفتم پيش استاد مسلم مجسمه سازي رئال آقاي سياوش سليمي.
يك مجسمه سفالي خيلي گران و بي نظير كه قرن ١٩ساخته شده بود رو از پاريس براش فرستاده بودند كه قالب بگيره و عين اون؛از برنز بسازه.مي گفت اين چندمين باره كه مجسمه هاي نفيس رو توي اروپا بيمه مي كنند و براي نمونه سازي نزد ايشون مي فرستن.ارزش اين مجسمه ها رو مجموعه داران اروپايي خوب مي شناسن. يك مجسمه پنج متر و شصت سانتي متري برنز از دختر كردي كه عليه داعش عمليات انتحاري انجام داده بود هم از عراق سفارش داشت.سرگرم ساخت قالبهاي بزرگ اون بود.كارش فوق العاده س.چند تا كار ديگه هم توي دست داشت.و...
آقاي سليمي ،انسان بزرگيست.اعتقاد داشت مي ارريد كه منزل يك ميليون پوندي ش را در انگليس به همسرش و فرزندانش بخشيده تا با دست خالي اما خيال آسوده به فرهنگ ايران كمك كنه .

ايشان از نوزده سالگي تا بيش از پنجاه رو توي آلمان؛امريكا؛فرانسه و درنهايت انگليس بوده؛وضعش فوق العاده بوده و شهرتش فراگير.مجسمه هايش در حراجهاي بزرگ به فروش مي رسيده.اما پدرش توصيه مي كنه بهش كه اگه يه روز آدم به درد بخوري شدي برگرد ايران؛اگه معمولي بود بمون توي همون كشورها:)

مي گفت: سال ٧٢آقاي كرباسچي و ولايتي به انگليس آمدند و ايراني هاي به درد بخور رو دعوت كردند براي بازگشت مجدد به ايران،ايشون هم توي اون جمع بوده.دعوت به ايران ،هواييش مي كنه. نمي تونه خانواده ش رو؛همسر ش و سه تا بچه ش رو قانع كنه ؛اما خودش هم تاب نمياره و به ايران مياد تا موزه مس و برنزايران رو احداث كنه،ساختمون رو مي خره شهرداري ، خيابان پاسداران گلستان چهارم اما هيچوقت موزه درست نميشه.

ايشون بعد از بازگشت به ايران،نشيب و فرازهاي زيادي داشته؛الان ،كارش يه كم رو به راه شده؛كارهاش فوق العاده ست .به سفارش شهرداري منطقه چهار ،١٢تا تنديس و سرديس از بزرگان فلسفه رو توي فرهنگسراي اشراق ساخت كه بي نظيره.اسامي رو رفتيم پيش دكتر اعواني -كه رييس انجمن حكمت و فلسفه بود- گرفتيم ،البته صاحب نظران ديگري هم پيشنهاداتي دادند .بعد هم سفارش نماد حجمي عصر عاشورا^* ؛برگرفته از اثر استاد فرشچيان رو سازمان زيباسازي به ايشون داد.
كارگاه استاد سليمي در روستاي كرشت در حومه رودهن قرار دارد.

412345

---